شهر اسکول بازی

سلام به وبoskolbazi1399خوش اومدید🎪 اینجا اڪًـیپ ما ڪًـلۓ اسڪًـول بازۓ از خودشون درمیان🤪امیدوارم اینجا خیلۓ بهتون خوش بگذره🔥🖇️

اها اها( ̄∇ ̄)

نیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحی

نیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحیحی ( ̄∇ ̄)( ̄∇ ̄)( ̄∇ ̄)( ̄∇ ̄)( ̄∇ ̄)( ̄∇ ̄)( ̄∇ ̄)( ̄∇ ̄)( ̄∇ ̄)( ̄∇ ̄)

 

نشسته ام

به دیوار مینگرم

سوسک عاححح میکشد 

چرا که مادرم با دمپایی آن را زدح است!

بل بل... 

هچکی پست نگذاشته است....بل بل... نایس...

*نگاهی به در

*نگاهی به سقف

*نگاهی به دیوار

*حالا نگاهی افاق

*نگاهی به اعضا

زیباست″-″

هوم...

*نگاهی به دینی که با افتابه عزیزش دارد گل های وب را آب میدهد

*نگاه به شینا که در دیدرس نیست

*نگاهی به سام و مهی که درگیر امینم و چیزای دیگن

*نگاهی به عاری که همراه محی دارند اهنگ های بی تی اس و غیره را گوش میدهند و برنامه ریزی برای حمایت میکنند._. ....

*نگاهی به بازدیدکنندگان

*نگاهی به آثار باقی مانده از روح ماهی

​​​​​​اوکی...ماهی اخر نتونست حرف خودشو به کرسی بنشونه ...

*کرسی از آن ور:چیی!!؟؟حرفشو به من بنشونه؟ *در آوردن دمپایی

من:..... اون کرسی نه تو....

کرسی:کرسی دیگه ای هم داریم مگههههه!!؟؟؟ ==

مهی برای حرص دراوردن کرسی: آره داریم که اتفاقا از تو خیلیم شوهر بهتریهههه عششخخخ منهههه اوننننن کرسی

رکسی:(محوه عاقا اصن نی...)

شینا،بهی،سام:الکرسیة =صندلی

مهی:صندلی...

کرسی:با صندلی شوهر کردی؟....

مهی:با صندلی شوهر کردم؟....

کرسی:

مهی:تو صندلی ای؟....

کرسی:(گفته میشود سکته قلبی کرده است:/)

من:حوصلم....

رکسی و افی از آن طرف: حوووصصللممممم

رکسی:عه خواهرییی

افی:خواهرییی

​​​​​​

یک فرد نامعلوم: ارزومه ببینم اینها حوصلشون سر نرفته...

ابن پری: کوک☺🙂....

دینی:رهام🙂....

ابن پری:☺

دینی:رهامیر🙂☺....

ابن پری:مانهوا میخوام☺

بهی:منم دلم خواست....به منم بده

​​​​​ابن پری:مطمعنی؟☺یایوییه☺

بهی:بده☺...

دینی:رهامیر☺....

یک فرد نامعلوم ولی احتمالا مهی در حرف ناشناس: شییههاانننننن له له شیهانننن شینی خانم خونه ماهی عزیز و دوردونه

افی: *نگاه به شینی و ماهی    *لبخند ملیح

رکسی:*لبخند

دینی:لایو شیهان دارم☺....

شینی از ناکجا اباد:ااییییی دررددد ششیییههااننننننن

ماهی:(عادت کرده و بخاطرش از محویت درنمیاره خودشو...)

پارمیس:*در حال زدن و کشتن موجودات زامبی دریایی مانندا

بهی:هیچکی کالاف یا فری نداشت جز پارمیس؟....

هیچکس:

همه:

بهی: ==

آفاق:

زندگی:

رکسی:زندگی بیشعورههه

بهی:حقققق

زندگی بدبخت:

زندگی خوشبخت:

گرما:

نبودن هیچکس:

سکوت مطلق: (شکسته شد البته از طرف من)

آداب معاشرت: 

بهی:ویت ویت....اداب معاشرت چه ربطی داره این وسط؟...

رکسی:نم...

مارال:(محوه بیمولا...)

حوصله:

نت:

خونه:

ماشین:

پراید:

الکل:

در:

بوق:

فرمون:

ادامس:

خلاصه:ح.و.ص.ل.م

خلاصه ی خلاصه:

ح

و

ص

ل

م

یاححححح

 

خلم نشستم اینارو نوشتم نه؟:/

 

​​​​​

چرا باید عنوان داشته باشه؟:

سلاملیکم

خو خو اعتراف میکنم اعترافاتتون زیبا بود

اعتراف میکنم میخوام پست بزارم اما نمیدونم از چه🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂

هعیییییییییی

بیاید بگید ببینم کیا فری فایر یا کالاف دارنننننن

بل... *نگاهی به دیوار

انصافا بیاید بگید اینهمه تابستون تابستون میکردید الان به برنامه هایی که ریخته بودید رسیدید؟🙂

من یکی که هیچی:/ اینهمه گفتم فلان میکنم تابستونی متفاوت از تابستونای قبل درست میکنم قشنگ از وقتم استفاده میکنم....همش پوچ😐 *نگاهی به دولت

طبیعیست پوچ باشه :/ بل بل *نگاهی به در و دیوار

بزارید یه اعتراف کنم خودمو خالی کنم

اعترافا چیزایی که ویدیویی یا اهنگی پست میکنید رو تنبلیم میاد باز کنم...حوصله ندارم یه ساعت وایسم نت باز کنه....اما هی میگم میزارم بعدا ببینم....بعضیاشم میرسم بعضیاشم نمیرسم:′).... بل........ 

خب فعلا:-:

 

اعترافیوهوممممممم بل!

اعتراف میکنم تنها چیزی که گشادیم نمیاد درستش کنم ماست و خیاره

اعتراف میکنم نمیدونم چی باید اعتراف کنم....

اعتراف میکنم اصلا خودمو نمیشناسم که اعترافی بکنم....آره...

اعتراف میکنم از مسواک زدن متنفرم

اعتراف میکنم انقدر لواشک خوردم داره حالم ازش بهم میخوره....

اعتراف میکنم دلم میخواد با ماشین تصادف کنم ببینم چجوریه....

اعتراف میکنم دلم میخواد دستم بشکنه....

اعتراف میکنم دلم میخواد یه بار همه ی ضرفا رو بشکنم....

اعتراف میکنم بیرون که میریم با شیشه رو ماشین مردم خط میندازم....

اعتراف میکنم به شدت مردم آزارم

اعتراف میکنملواشکو ریختم تو ماست خوردم....

(مهی:لواشک با ماست خیلییییییی خوشمزس:») 

(رکسانا:حقیقتا موافقم...)

(مهی:لبخند ملیح*) 

رکسانا:لبخند دیوثانه*

اعتراف میکنم زدم شارژ گوشی مامانبزرگمو تموم کردم و اخرم گفتم تقصیر داداشمه....

آره....

خب....تمااامممم

راستییی  دو تا رمان نوشتم حقیقتا اگه کسی سراغ داره وبلاگی که توش رمان بزارم

(مهی:وبلاگای میراکلسی و وب کیتی نوار فکر کنم خوف باشه...... ) 

رکسانا:حقیقتا رمان میراکلسی نیست عادیه آره

مهی:فکر کنم همونم بشه تو وب کیتی نوار گذاشت...... یاه....... 

رکسانا:لینکشو بده...آره

(مهی:http://marinette.blogix.ir/

یاه......) 

بوگههههه 

آره!

بوس بایییییی:)

 

کام هیر🤝

با توجه به پست قبلیم🤝

یه سایت پیدا کردم که میتونیم ویدیو های گالریمونو اپلود کنیم و وقتی میزاریم بلاگیکس خطا نده که ویدیو پخش نمیشه و اینا........ 

مثلا تو پست قبلم یه ویدیو از گالریم گذاشتم اومد🤝........ 

خو خو

اینم سایتش که میتونید اپلود کنید

برای ورود به سایت بکوب

خو بای امیدوارم کمکتون کنه🤝

امتحان میکنیم

 

خب بزا ببینم این ویدیو میاد......... 

اخجون اومد**-**

برای شما هم مویاد؟ 

relax (*`﹃´*)

چندتا اهنگ اوردم که ارامش بخشهヾ(*´∀`*)ノ

اولی

experience

 

 

دومی

ilomilo

این اهنگو وقتی موقع خواب تو سکوت گوش بدی انگار تو یه دنیای دیگه ای˙˚ʚ(´◡`)ɞ˚˙

نسخه اصلیش

ریمیکس(بیشتر پیشنهاد میکنم ریمیکسشو گوش بدید˙˚ʚ(´◡`)ɞ˚˙) 

سومی

Can we kiss forever

 

اوک بای( ̄∇ ̄)

یاه

اعتراف میکنم اعترافی ندارم

 

اعتیرافففف🙂🤣

سیلامممممممم 

نارگیییل واردد میشودددد🤣

خووو اینم اعتراف های بینده 

اعتراف میکنم دلم واسه این نارگیل وارد شدنا تنگیده بود ولی تو بلاگفا بیشتر حال میده بگم 

اعتراف میکنم شوخ و شیطون بودنو از مهی یاد گرفتم😐🥺

(مهی:لبخند ملیح*) 

اعتراف میکنم از پری بخاطر یه سری فکرای مسخره دلخورم:»😐💔

اعتراف میکنم دیشب بسی بهم خوش گیذشت🤣🥺🎻

اعتراف میکنم دلم برای زیزی تنگ شده ولی چیزی نمیگم🥺🎻🙂💔

اعتراف میکنم وقتی با یکی روبرو میشم بسی خجالتیم و مغزم هنگ میکنه چی بگم🥺🤣🎻

اعتراف میکنم دلم میخواد اصلا پاییز نیاد که هممون دورهم جمع شیمو بهونه درس نداشته باشیم🙂💔🥺🎻

اعتراف میکنم توی واقعیت کمتر از مجازی میخندم🥺🙂🎻

اعتراف میکنم دیشب توی یه پست اینستا جایزه بیشترین کامنت یه شارژ ۱۰ تومنی میده و منم نشستم ترور کردن🤣🥺🎻

اعتراف میکنم دلم کرم ریزی هامو میخواد ولی چون خیلیاتون نیستین حال نمیده:»🥺🎻

اعتراف میکنم که زیادی زر زدم🥺🎻🤣

اعتراف میکنم نارگیل تامام*0*

 

 

عا چالش بهی (کلا منتظر یه سوژه بودم پست بزارم😐)

خو خو

اعتراف میکنم بعضی وقتا میرم جلو اینه به خودم میگم چه قدر کیوتی بعدش میگم نه ناموسی شبیه خر میمونم

اعتراف میکنم از بعضیاتون میترسم

اعتراف میکنم بی دلیل از ارمی بودن بعضیا خوشم نمیاد

اعتراف میکنم خیلی دلمم میخواد شماره مهی رو بگیرمنعیحپمهفسسخجف

(مهی:اعتراف میکنم غلط کردی) 

اعتراف میکنم از چت کردن با دختر خالم خجالت میکشم همینطور بابام😐

اعتراف میکنم فانتزیام بعضیاشون زیادی مسخرن

اعتراف میکنم هر شب وقتی میخوام بخوابم خیالپردازی میکنم گاهی این خیال پردازیا انقدر غمگین میشه خودمم بغض میکنم

اعتراف میکنم دیروز ۴ ساعت تو حموم بودم

اعتراف میکنم از قبل امتحانا تا الان انیمه ندیدم و احساس میکنم دارم خل میشم ولی حال ندارم ببینم 

اعتراف میکنم تو چند مال اول ارمی بودنم ته و کوک رو قاطی میکردم

اعتراف میکنم عاشق bl ام

خیلی کیوتنننن🌷

اعتراف میکنم خیلیا باورشون نیمشه ۸ ماهه ارمیم🌷

اعتراف میکنم به خاطر این مدرسه کوفتی چشمام ضعیف شده و دور رو تار میبینم☺🖕🏻

اعتراف میکنم از همون بچگیم دویتای صمیمی کمی داشتم

اعتراف میکنم از بلاگیکس متنفرم🌷

اعتراف میکنم واقعا اعتراف دیکه ای یادم نمیاد🌷

 

چالش اعترافه″-″

سلام بر همه هم وبیان عزیز

با چالش اعتراف در خدمت شما ها هستیم

بله بله.... خب همگی بیاید اعتراف کنید ببینم🔪″-″

اعترافات این بنده حقیر(فاز رسمی حرف زدن گرفتم:/) برابرند با:

اعتراف میکنم که از قبل یه دور اعترافاتمو تو ذهنم کردم 😐

 

اعتراف میکنم که این حالت دارک مود بلاگبکس خیلی رو مخمه اخه چرا رنگا رو نگاتیو کرده کلا💢 (بل...قرمز سبز شده....)

 

اعتراف میکنم گاهی یادم میره که وب هنوزم هست 

 

اعتراف میکنم از اونایی که دیر سین میزنن بدم میاد؛-؛

 

اعتراف میکنم خیلی ازین میترسم که یه پستی چیزی بزارم و بقیه توش شرکت نکنن یا نادیدش بگیرن و نظر ندن مثل الان که تو دلم غوغاست که هیچکی نیاد اعتراف کنه چی

 

اعتراف میکنم که گذاشتن این چالش اعتراف هم بخاطر اینه که کمی پست گذاشته باشم و هم بیام اعترافات شما رو ببینم:/

 

اعتراف میکنم ارتباط برقرار کردن با دیگران برام سخته._.

 

اعتراف میکنم هرچند میگم که خیلی دوست دارم همو ببینیم و واقعا هم دوست دارم،اما ازینکه یه موقع دور هم جمع شدید و من بخوام بیام پیشتون به شدت خجالت میکشم و کمی ترس میگیرتم؛-؛

 

اعتراف مبکنم هنوزیم که هنوزه سر قضیه سال پیش دقیقا هنوزم عذابم(تعداد کمیتون فکر کنم بدونن منظورمو؛-؛)

​​​

اعتراف مبکنم گاهی فکر مبکنم شینا و ماهی یک نفر هستن؛-؛ نمیدونم چرا واقعا :|

اعتراف میکنم کلی اعتراف دارم کع یا یادم نمیاد و یا ترجیح میدم الان اعترافشون نکنم؛-؛

 

اعتراف میکنم منتظر اعترافاتونم

 

اعتراف میکنم که میخوام همینجا اعتراف کردنو تموم کنم

 

بل... منتظرم بیاید اعتراف کنید🔪😐دلمو نشکنید و بییاااایییدددد🔪🔪😐

فیلم وودی دارکوبه

نیاح امدم با یک عدد فیلم دیگه که مطمئنا همتون کلی خاطره ازش دارین( ̄∇ ̄)

وودی دارکوبه( ̄∇ ̄)

خو این پوستر( ̄∇ ̄)

خلاصه:انیمیشن وودی دارکوبه (Woody Woodpecker) داستان در جنگل های برزیل اتفاق می افتد. وودی یک پرنده زبر و زرنگ است که در جنگل زندگی می کند و زندگی شاد و پرهیجانی دارد اما تا زمانی وکیل شهر تصمیم میگیرد در جنگل ویلای شخصی و بزرگ خود را بنا کند…

این تیتراژ( ̄∇ ̄)

اینم فیلم( ̄∇ ̄)

ببینش حال کن🤝( ̄∇ ̄)

 

پست ☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺

نینصنجسنشسممیشس،سپصپپشگزجستشجطیکشجشکسستس☺☺☺☺☺

هعییییی☺☺☺☺☺☺☺☺

رهام تو تیزر آهنگ جدید مرزهای جذابیت و جا به جا کرده☺☺☺☺

البته اگه یکم سیبیل و ریشش و مرتب میکرد😐😐😐

ولی از دیشب گلبم نمیزنه☺😢

 

 

راستی😐

ماهی شاسگول هنوز نیومده ها😐😐😐😐

هلاک گشته*

وی وارد وب گشته*

درب وب را محکم بهم کوبیده *

نگاهی به وب می‌کند*

صدای مگس ها را میشوند*

میفهمد کسی در وب پر نمی‌زند جز مگس ها😐*

قبول دارید چمدون بستن خیلی سخته؟ یا حتی باز کردنش که بدتره؟😐😭

از دیشب تا الان دارم هی جمع میکنم لباسامو اما تموم نمیشه😐🕳️

نمد من دارم سخت میگیرم یا کلا لباس باید زیاد آورد؟😐😂🚶🏻‍♀️🕳️

هعی یادش بخیر یه زمانی مامانم واسم لباس میآورد نمیدونستم چمدون بستن چه عذابیه🚶🏻‍♀️💔

محو گشتن*🚶🏻‍♀️🕳️

 

خانهٔ دوشیزه پرگرین برای بچه‌های عجیب

یاه امدم با یک فیلم بسیار زیبا و جالب و هیجان انگیز کلا خوشمل ( ̄∇ ̄)

تو عنوان هم که معلومه( ̄∇ ̄)

پوستر

خلاصه:نوجوان ۱۶ ساله ای به نام «جِیک پورتمن» می‌خواهد یک پناهگاه مخفی در یک جزیره را پیدا کند که در آنجا کودکان غیرعادی که دارای توانایی‌های خاصی هستند توسط یک زن نگهداری می‌شوند. جِیک قصد دارد با کودکان و افراد ساکن در این جزیره آشنا شود ولی متوجه می‌شود که اتفاقاتی درحال وقوع است که ممکن است برای آنها خطرناک باشد …

 تیتراژ( ̄∇ ̄)

اینم از فیلم

 

اوک بای三三ᕕ( ᐛ )ᕗ

*نگاهی به آفاق

*نگاهی به آنور

*نگاهی به اونور

*نگاهی به بالا

*نگاهی به پایین

*نگاهی به همه ور

بل....خلاصه بی منظوره این پست.... فقط یه چیز....ما سال پیش از چه چیزایی پست میکردیم؟🙂 فقط یه چیزی یادمه اونم اینه که اونموقع ها حس راحتی بیشتری میکردم چون به نظرم فضا جوری بود که انگار فقط و فقط خودمون بودیم وصمیمیو...🙂 ....شاید فقط بعضیاتون منظورمو بفهمید...🙂بل.... حالا بیاید بگید از قدیما چیا یادتونه چیکارا میکردیمو درمورد چیا پست میکردیم و....🙂