میش گف نقریبا تاحالا اتاقم انقد تنیز نبودح*^*

خو حالا بوریم حاللل کنیم*^*

*وی ناگهان یاد تمرین های ریاضی اوفتادح و مشت خاکی بر سر کوبیدح و ب سمت دفتر ریاضی شیرجه میزند*

*و ناگهان یادش میوفتد ک تمرین هارا حل نموده است و ب سمت وینچنزو شیرجه میزند*