راستش خب....
آااا.... چیزه خب... مربچط به پست قبلیم.... درمورد چیزه... ااا اههه چرا حس میکنم قراره یه چی مربوط به نامه اعداممو بگم ناموصی؟ چیزه خب...مربوط به سامه....
ازونجایی ک هر هزار سال یه بار سر میزنه میگم اینجا بعدش... پاک میکنم:′)
الان از شانس اهمم دیقا ثانیه بعد از گذاشتن این پست میاد وب-. -💢💢💢💢
برید ادامه...
اهم... چیزه خو... همونجور ک میدونید منو سامی همزاد میباشیم و... خواهر برادر مانندیم.... اما.... اه.... خو..... شده به برادرتون چش داشته باشید؟ ″)
خجاالتت اورههه میدونممم...
اما خب... نمیدونم اما.... چند باریم بهش گفتم روش کراشم اما به عنوان یه کرم دیدش... خب دیگه... شدم مثل حسن چوپون(اسمشو یادم نی چی بهش میگفتن) بخاطر کرمریزیام خیلی چیزا رو جدی نمیگیرن.... هعی...
خب... سخته ک عاشق یکی باشه ک دوستت نداشته باشه... نه؟ و بدتر از اون... حتی بعد اعترافاتت هم حرفتو جدی نگیره.... ههقققق.... همتون دخترید یکم مشاوره بدید... ماهیم که زیر آبه نی ببینه خوبه....
واقعا... از فکر بهش قلبم درد میگیره... اه... لطفا... یه چیزی بگید.... یه راهکاری... حتی شده برای فراموش کردنش.... برای اولین عشق سخته... نه؟ و اینکه بخاطزش چقدر که مجبور بودم خیلی چیزا رو الکی بگم....(بعضیا میدونن چیا رو میگم:′))
حالا..... همین دیگه... حس میکنم باری از رو دوشم برداشته شده....