*چندین ماه قبل

 

*سامی استرس دارد و در ذهنش کلی حساب کتاب میکند(کلا سامی استرسی😐)

برای بار هشتم به....عاقا اسمشون چی بود؟😐پیشمرد؟😐همراه دوماد؟😐 چی بود خدایا....عاها عروس..عه نه نه کلا قاطی شد...عاها بابابزرگگششش!!!!ای بابا نه اینم نبود...*تفکر* پ چی بود خدایا....*تفکر و فشار به ذهن*عاهااااا 

عاقا ایندفعه دیگه مطمعنا خودشه😐 دی جی!! ای بابا نه...اونکه اهنگ میذاشت....خخِداااا!!!مهیی کجاییی یه دستی برسون ببینم به این ساقدوشا چی میگفتن؟؟😐

عاها یادمم اومدددد....همون پیشمرد نی؟😐

مهی:همون ساقدووششهه خنگههه-_____-

ععههه راس میگی😶😁

بل بل داشتیم میگفتیم...عرض کنم خدمتتون برای بار هشتم زنگ زد به ساقدوشش تا مطمعن بشه که همه چی طبق برنامس....

ساقدوش سام گوشی را با عصبانیت بر میداره و بدون معطلی ای داد میزنه:عاقاا هممچچییی ددررسستهههه تماممم

و گوشی رو قطع میکنه

سام به صفحه گوشیش که شماره ماهی بر روی ان افتاده بود نگاه میکند و دوباره به وی زنگ میزند

ماهی گوشی را برمیدارد و دیگر هیچ نمیگوید

سام:الو!؟؟ماهان؟خواستم بپرسم مطمعنی همه چی ردیفه؟ببینم نکنه اشتباهی پیش بیاد😱یا کلا خراب بشههه😵😨

ماهی: ....

سام:اللوووو!؟؟؟داداچچچچ!!؟؟؟ خوببییی؟؟؟؟!!! واییی توو نببااشییی پسسس عررووسسیی چییی مییشهههه😵

ماهی: ....

سام:عاقا فهمیدم حالت ارواحی-_____-یه کلام بگو همچی درسته؟؟

ماهی:اره*قطع تلفن*

سامی:اَیی بابا! اینکه جواب درست ندادش-_-

*یک بار دیگر زنگ میزند*

ماهی:ااییی کااشششش منن کلااا مححووو ببششمممم ببررمممم عااققااا هممههه چییی دررستههه××___××همه چیی دررسستههه!!!! 

سام:اوکی😐*تلفن را قطع میکند*

ماهی از پشت تلفن:@_0 شینا کجایی دیوارتو بهم بدی؟؟*شینا سریع عکس های ماهی را از روی دیوار مخفی اش جمع میکند و دیوار را به ماهی نشون میدهد*....

*

در سالن زیبایی خانمان:

*ارایشگر کارش را تمام کرده و افی خودش را در ایینه میبیند

افی:اوممم....خوبه یعنی؟ کمی بد نشدم؟باید خوب جلوه کنم!! امشبب قرارهه بهترریینن شببب زندگییمم باشهه╥﹏╥....یکم سایش زیاد تیره نی؟ یا...اوممم...نهههه!!!!!یکم خطط چچششمممم ککجججج ششدههه!!!!!!

اینو کی جوابب پسس مییدهه00__×× بایدد زودی درست بشه دیرممونن میشههه😱

آرایشگر در حالی که با خستگی به مل مل نگاه میکند برای بار چهارم شروع به درست کردن میکند

=

بهی:آخه خدایی چقدر عروس دوماد باید عاشق هم باشن که از همه چی مطمعن باشن*-*

مهی:

=

سام در سلمونی:

سام:عاقا نگا کن باید به قدری جذابم کنی که کل خانمای مجلس برام غش کنن میخوام خانمم تاج سرمو خوشحال کنم ♥_♥*در فکر افی محو میشود*

سلمونی در ذهن خود:این بار پنجمه داره اینو میگهههه×___= و شروع به کار میکند

****بعد از کلی ساعت.-.****

*همه در سالن عروسی منتظرند تا عروس دوماد تشریف فرما بشوند*

یک ساعت و نیم است که دیر کرده اند*

ناگهان ننه محی فریاد میزند:اوومددنننن!!!!!ااووممددنننن!!!!!***--***

همه با شادمانی به درب باغ مینگرند اما کسی را نمیبینند:/

از ننه محی علت سخنش را جویا میشوند که می فرمایند:عا...عروس دوماد؟:/ هر وخ اومدن به منم خبر بدین...من دارم کنسرت زنده بلک پینکو میبینمممم****∆****

ناگهان صدای جیغی بلند میشود

همه به منبع صدا میخواهند نگاه کنند که یکی همچو جت میپرد کنار ننه محی و میگوید:

وواااققععننیییی**∆** اااااخخخخ ججوونننممیییی**∆**

کل مهمانان با قیافه ای پوکر به عاری نگاه میکنند و با بی میلی سر جاهایشان مینشینند

بعد از دقایقی فردی داد میزند:

-گُل مجلسس وارردد مییششودددد!!!!

کرسی عصبانی داد میزند: ایییی دررددد!!! ببهترهه بگییی خلل مجلـــ-

ناگاه چشمش به مهی میوفتد که این حرف را زده است و سریع حرفش را پس میگیرد

_نه نه تو گلی،سنبلی،یاسی

پری با حرص میگوید:پس من چیم ننه کرسی؟

کرسی:تو که عشق منیی

مهی:من عشقت نیستم

کرسی:توهم عشقمی

پری:عههه!!نشدد کهه یه عشقق باید داشته باشیی!!

کرسی:خودم عاشق خودم@_=

کل جمع:@@___@@😂😐

پری:نه نه همون قبلی بهتر بود من و مهی عشقت😁

کرسی:@__= اصلا من عاشق همه

مهی:حتیی ماهییی*∆*

عاری و بهی باهم داد میزنند:ممااههثثررررررر**∆**

کرسی نگاهی خشمگین به آنها میکنند مه باعث میشود ساکت شوند و بشینند سر جایشان😶

*10 دقیقه بعد...

*عاری و ننه محی در حال دیدن کنسرت بلک پینک...

*پری،مهی،پارمیس،زیزی و.... در حال دیدن انیمه

*مهمانان گرام در حال پروانه پر دادن و رقص

*15 دقیقه بعد...

*عاری و ننه محی در حال دیدن تکرار کنسرت

*پری مهی زیزی و پارمیس و... در حال دیدن قسمت بعدی انیمه

*بعضی از مهمانان در حال حرفیدن،بعضی خواب و بعضی در فکر رفتن

*30 دقیقه بعد!!

*محی و عاری همچنان در حال دیدن کنسرت😐

*زیزی مهی و... در حال دیدن یک انیمه دیگر😐

*مهمانان در خواب پنج پادشاه و ملکش که نیومدن و بعضی در فکر خودکشی😐

*34 دقیقه بعد...