عاقا صب ساعت تقریبا 7 اینا ی طوفانی اومد اصن...•-•

من خرس قطبیم عز خاب بیدار کرد._.

خعلییییی تند بودا•-•

در حموم عم صدا میداد._.

عز بیرونم صدای وسایل میومد•-•

بععد ساعت 10 اجیم اومد بیدارم کرد

منم وسط خاب شیرین عجیب غریبم بودم._. *-**معمولا عز خابای عجیب خوشم موعاد•-•*

بعد گف بیرونو بنگر...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داش برففففف میباریددددددددددددددد*--------*

خوداااااااا*-----*

سومین برف امساللل*--------*

منم سریعععع پاشودم ب بهونه دسشویی رفتم بیرون._.

اونم فخت با ی سویشرت•-•

درو باز کردم با وسایلایی ک ت حیاط ریخته بود برخوردم•-•

ی دمپایی اونورررر ی دمپایی اینورررر در سطل اشغال اونوررررر خود سطل اشغال اینوررررر

اصن اشفته بازاری بود واس خودش•-•

پوکررر رفتم اونور حیاط ک با منظره ی زیبای برف شدید روبرو شدم*----*

چک کردم دیدم پرده ها بستس یا نح همش بسته بود شروع کردم ب ورجه وورجیدن._.

عاخرشم رفتم دسشویی•-•

اومدم خونه چپیدم ت شوفاژ•---•

عاهیییییی هنوزم سردمههههههههه

عاری یخ زده تیماممممم