دیروز...
بدجوری خودمو داغونیدم=-=
عز اون روزای دست و پا چلفتی تور بود=-=
اول صب داشتم با اجیم اهنگ میگوشیدیم یدفه فاز گرفتم سرم گیج رف با سر خوردم زمین-.-
هنوزم درد موکونه بیفانوس=-=
بعدش عصر وختی موخاستم برم اتاقم ارنجم خورد ب گوشه دیوار=-=
اونم درس وسط ارنجم -.-ی مین برقی شد-.-
بعدش شب اینا مامان بابام رفته بودن بیرون وختی برگشتن میخاستم برم درو باز کنم سر راه سر خوردم افتادم پام داغون شد-_-*هنوزم یکم میدرده=-=*
بعدش باز با خودم فاز گرفته بودم داشتم دور خونه و خودم میچرخیدم انگشتم خورد گوشه دیوار خورد شد=-=
بعد میخاستم زودتر برم بخابم تا بیشتر عز این خودمو ناکار نکردم._.
رفتم اب بخورم تاریک بود کابینتم باز مونده سرم خورد بش-.-*عز مشکات قد بلند بودن-_-*
بد رفتم ت تخت ولی ی تیکه پتوم یجوری بود رفتم درستش کنم ناخنم خورد ب دیوار یکمیش شیکست-_-*از مشکلات ناخن گنده-.-*
دگ نزدیک بود عز اینهمه اینور اونور خوردن جیغ بکشما-.-
یکی عز دلایلی ک امروز نبودمم این بود•-•
سرم ناجور درد میکرد-.-
بعدش ک بهتر شد مخاستم بیام پنلم باز نمشد-_-*حالت عادیم باز نمیشه ولی با ایستفوده عز ی روش میومدم ولی اون روشمم کار نمیکرد-.-*
بعد کلی تلاس اومدم پست روز ننه رو گذاشتم:|
همین دگ-.-
خو زیاد زر زدم._.
خدافس عی هم وب._.
*وی خعلی مواظب بدون اینکه ب چیزی بخورد مخاد خارج شود ک دستش ب چراغ خورده و چراغ شکسته و ب مبل موخورد و مبل نیز موسوزد و ناگهان کل وب سوخته و همه عاری را با یعک نگاه《قبر خودتو 244346 متر کندی》مینگرند*
*وی یعک نیشخند گنده زده و با دست سوخته اش عین میگ میگ پا ب فرار میگزارد*