خاخا هیلو•-•

ایندفه بسی سمی بید•-•

خاا ایندفه قبل خاف داشتم انیمیشن میشل ها و ماشین هارو میدیدم•-•بعد خفتیدم._.خاب دیدم ک ت ساحلم😐بعد همینجوری با یکی عز دوستام داریم میدوییم._.
بعد دیدم داریم دنبال ی چیز شیبیه هواپیما ک فخت یکم بالاتر میره و روبازه میریم ک سوار شیم😐
بعد رفتیممم بلاخره رسیدیم ب ایستگاهش فهمیدیم باعد بریم ایستگاه بعدی😐•-•
بعدش بودو بودو رفتیم ک یدفه جایی ک ازش داشتیم میرفتیم شد جاده😐😂
بعدد خلاصه رسیدیم سوار شدیم و...
ولی خودایی ارن و لیوای و میکاسا چ میکردند خدا داند😐...

خابی با حضور پر افتخار کراشای اعظم*^*
عز اونور دختر عموهامم بودن._.
بعد من خعلی عادی رفتم نیشستم ک پرواز کنیم
ایستگاهش یجور شیبیح رستوران بود😂
بعد ی گربع سفید مشکی خعلیی عادی اومد تو🤣🤣🤣
بعد رف سر هر میز یکم نیشست بعد اومد پیش من😐🤝
منم ک عین سگ عز گربع بدم مویاد خعلی عادی نیشستم تا برح😐
بعدش پامو ی گاز زد رف.______.🤣😐

فک کانم اومده بگه منم دوس داشته باوش🤣🤣
خلاصح کححح کم کم داش بالا میرفف کححح کلیه برقا رف و ماشینه یجورایی کنترلش عز دس رف😐
منو دوستم سریعع پریدیم بیرون تا پریدیم یدفه روش بسته شد و با سرعتی شتابان رف فضا😐😐😐😐🤣
مام دویدیم رفتیم خونمون
البتح اومدیم خونه من😁
بعددد فهمیدیم کل چیزای برق یجوری داغونیده ک اگ مثلن یچیو روشن کنی شروع میکنه ب حرکن کردنو نمتونی کنترلش کنی😐😐
بعددد یدفه اجیم گف برو بابارو بیدار کن*ت این گیری ویری بابام چرا خاب بود خدا داند😐*
بعدش رفتم دیدم اونجام تاریک*هوا یجورایی ابری بود و همجا تاریک ولی روز بود*
بعد یدفه کلا همچی یادم رفته بودو میخاستم چراغو بروشنم😐
ولی کلید پنکه عم کنار کلید چراغ بودوو پنکه روشنید و همینننجوری داش چرخان چرخان میومد پایین جایی ک بابام خافیده😐
بعد من هی میگفتم باباااا باباااا بیداررر شوووو ولی مگ بیدار مشد؟._.
خلاصح کح ی میلیمتر موندح بود بخورح بش اجیم بیدارم کرد._.=~=
منم یجوری پریدم اصن اجیم گف چته•~•

اینم خعلی واقعی بیود •~•

یح مودانم خابام بسی سمه•~•

همین دگ قصه ما بسر رسید کلاغه عم ب خونش نرسید ک هچ در راه خونه گمم بشد._.😂

بامزه کی بودم من😌🤝

خاعف دگ من باز برم شوت شم تا دیداری دگر انیونگ●-●👋*یاح چ گنده😁😂*