یه سوالی...
سلام؛-؛
همیشه برام یه چیزی سوال بوده...
اگر بر فرض یکی از نزدیکانت فوت شه، طبیعیه تو ناراحت نشی؟برات مهم هم بوده باشه و دوسش داشته باشی و اینا... اما هیچ ناراحت نشی و هیچ احساسی نداشته باشی؟ همچین چیزی ایراد داره؟یه مشکله؟ بقیه بد میبیننش؟
میدونم سوال مسخره ایه اما دوست دارم نظرات دیگرانو درموردش بدونم
همین دیگر
خوشحال میشم جوابم را بدهید؛-؛....
راستی بپر گفتینو؛-؛
𝙱.𝙽
3 سال پیش
باشد؛-؛ ولی فهلا گوشیم در دسترسم نی....
شاید طبیعی باشح...عاخح من موقع فوت کردن مامانبزرگ پدریم با بابابزرگ مادریم و خالم گریم نگرف:(فقط همینجوری بدون هیچ حسی ی گوشه نشسته بودم و ب گریه بقیه مینگریدم:[حقیقتن یکی عز دردناک ترین لحظاته...جوری ک یروز بری خونه مامان بزرگت خیلی خوب و سالم نشسته باشه ت بقلش بشینی...باهاش بازی کنی ...ولی فردا پاشی و بفهمی دیگه نیس و نتونی ت بقل گرمش بشینی:[...
𝙱.𝙽
3 سال پیش
هوم...که اینطور...
خدا بیامرزتشون
آری...
منم همینطور شوک شده بودم نمیدونستم چی بگم تا چهلمش اصلا اشکمم در نیومد هرکسی منو میدیدفکر میکرد بیخیالم ولی خب مطمئنا هیچکس از دل اون یکی خبر نداره
نگران نباش همش از شوکه
چه توماری نوشتم یا خودا ._.
𝙱.𝙽
3 سال پیش
هوم....که اینطور
خب اره وقتی مامان مامان مامانم (چه جد تو جدی ._.) همون مامان مادربزرگم که خیلی خیلیم دوسش داشتم مرد به من نگفتن وقتی از کلاس پیانوم برگشتم دیدم مامان بابام تو ماشین با لباس مشکی نشسته بودن چشمای مامانم قرمز بود هی میپرسیدم چیشده ولی بهم چیزی نمیگفتن اخرش دختر دایی مامانم (ازم سه سال بزرگه) اومد بهم گفت که ننه (بهش میگفتین ننه دیه) مرده و شروع کرد به گریه کردن
𝙱.𝙽
3 سال پیش
وح....زیباست...
همه هم مامان مامانبزرگاشون!
متاسفم برای ننه...
خب...الان طبیعیه؟نیست؟
خب آدم شوکه میشه ...
هوممم راستش من تجربه ش کردم..
البته زیاد نزدیک بهم نبود اما خب مادربزرگ مامانم ( خودت دیگه محاسبه بکن) وقتی دو سال پیش مرد..( البته داره میشه سه سال)
اون موقع کلاس پنجم بودم خب هنوز بچه بودم
موقعه خاکسپاری وقتی مامان و مادربزرگم رو دیدم داشتن وحشتناک گریه میکردن واقعا حس بدی بود:(💔
منم گریه م گرفت
خلاصه کلا بگم خیلی شلوغ پلوغ( درست نوشتم؟) بودیم..
من هم گریه میکردم و هم سرم با بچه های همسن خودم گرم بود
𝙱.𝙽
3 سال پیش
واو... چه جالب... منم دقیقا وقتی کلاس پنجم بودم مادربزرگ مامانم فوت کرد...(مامان مامان مامانم؛-؛)
هعیییی.... نگم برات از ما و بچه ها... *وقتی یادت میوفته به طرز عحیب و خجالت اوری موقع عزاداری که همه بزرگترا وفامیل جمع بودن تو اتاق همراه با بقیه بچه ها خل شده بودی و فقط به ریختن یه دوغ داشتید از خنده غش میکردید....
حیح.....دقیقا یه سال قبل از عضو شدنم تو وب بود....
متاسفم بخاطر مامانبزرگ مامانت...
Shina
3 سال پیش
عر دقیقا ماهم همینجور بودیم
تازه یکی از بچه ها مادربزرگش بود که مرده بودش اما عین خیالش نبود
با فیلتر از خودش عکس می نداخت
انگاری که چیزی نشدن
Shina
3 سال پیش
راستی منم همچنین واسه ی مادربزرگ مامانت متاسفم
𝙱.𝙽
3 سال پیش
هوم....
خب حالا از دید بد به اون بچه نگاه نکن....
Shina
3 سال پیش
نه بهی منظورم اینکه
همون مادربزرگ مامانم
میشد مادربزرگ همون دختره
اونوقت تو مراسم اعزاداری مادربزرگش داشت میخندید و عکس میگرفت 😐😑
𝙱.𝙽
3 سال پیش
خب بازم....چیکار کنه خب شاید از نظرش مامانبزرگش از زندگی راحت شده بود و دیگه نیازی به رنج کشیدن نداشته
Shina
3 سال پیش
نظری ندارم ••-••
اوم....... از نظر من طبیعیه.........
𝙱.𝙽
3 سال پیش
زیباست
طبیعی که نیست ولی وقتی خاله ی مامانم فوت کرد من ناراحت نشدم با اینکه خیلی دوسش داشتم. بقیه هم چیزی بهم نگفتن چون گذاشتن پای بچگیم هنوز که هنوزه هم کسی چیزی بهم نگفته
𝙱.𝙽
3 سال پیش
که اینطور... متاسفم