■●این قسمت: پانتومیم با مهی :||||~●■

ت این فکر بودم ک اگ این مهی رو از نزدیک ببینم امکانش هس ک بهتر از الان چیزایی ک میخام بگم رو حالیش کنم -___-؟

اخه ب گفته خودش بعضی موقعا خنگ میزنه :||||~

 این فکرا ذهن منو کشوند ب جایی ک من با مهی پانتومیم بازی کنم

حالا اصل داستان:

*سامی کمی فکر میکند*

*با دست نشان میدهد ک دو کلمه ایست*

*ادای یک رپر در حال رپ کردن را در میاورد*

مهی: خانندس؟ رپ میخونه؟ رپره؟

*سامی ب نشانه ی تایید سر تکان میدهد*

*سامی دست ب دعا برداشته  دستانش را ب سوی اسمان گرفته و ب بالا اشاره میکند*

مهی: خداست؟ خداعه؟

*سامی باز هم سر تکان میدهد*

*حالا ان دو کار قبل را تکرار میکند: رپ کردن و ب خدا اشاره کردن*

مهی بخش بخش کلمه هارا میگوید: خدا ، رپ

اها! رپ گاده رپ گاد😃

سامی تایید کرده و میزنند قدش .-.

پایاننن .-.

ناموسن این پانتومیم نویسی چقد سخته .___.