° آفتابه مسی°

~قسمت دوم: حاج سامی ~

______________________________________________________________

*به علت اینکه همسایه ها بسیار مذهبی هستن ، ننه دینی به جای اینکه به انها بگوید که فرزندانش از آنتالیا برگشته اند . گفته بود که از محل زیارتگاه خداوند متعال آمده اند و سام را باید دگر حاجی صدا کرد . *

*آنها هم باور کردند بودند و غافل از این بودند که محل زیارت گاه خداوند متعال در این کرونا بسته اس .___.*

* همه ی همسایه ها اصرار داشتند که به قول خودشون حاج سامی را ببینند اما بازم از این غافل بودند که همین الان حاج سامی با شلوارک نارنجی اش رو کاناپه لم داده است و جلوی باد کولر دارد شاخه ای انگور همانند پادشاه ها بالا می اندازد *

* ننه دینی در جا به سوی سامی می آید و میگوید: ننه بلند شو یه عمامه ای یه چیزی بکن تنت! اینا میخوان حاج اقا شون رو ببینند !*

* سامی نیز میگوید: ننه تقصیر خودت بود ، باید از همون اول راستش رو به همه میگفتی که من رفتم آنتالیا نه مکه-_- *

* ننه نیز هل میکند و دگر نمیداند چیکار کند *

* ناگهان مهی نیز می آید و در گوش ننه دینی میگوید: بریم عمامه ی مهدی قلی خان رو کش بریم *

* ننه نیز مثل جت از دیوار خانه ی مهی قلی خان یواشکی بالا میکشد و میرود در اتاق مهدی قلی خان و عمامه ی او را کش میرود و میاید خانه *

* او را نیز جلوی سامی گذاشته و میگوید: بپوش و برو یه سلامی بده به همشون و برگرد*

* سامی نیز بزور بلند میشود و عمامه را میپوشد *

* پری نیز جیغ میزند و میگوید: عررر چقدر بو میده ! *

* پری نیز عمامه ی سامی را از تن او در آورده و در حمام برده و شسته*

* با سشوار آن را سریع خشک نموده و در تن سامی کرداهه و راهی کوچه کرداهه*

* همه ی همسایه ها سامی را مورد پرستش و او را مقدس می شمارند *

* برخی ها بر سر او پول ریخته و سامی اینگونه به انها مینگردo__0 *

* سامی برای اینکه خودش را بیشتر حاجی نشان دهد و تنها بیشتر بر سر او پول بریزند ، بر میگردد و میگوید: کوثر خانم میشه اون تسبیح من را بدهید ! *

* ناگهان به قول سامی افسانه خانم با چادری که ننه دینی بزور در سر او کرده بود آمد جلوس در خانه و گفت : کوثر خانم دارن فیلم ترکی .... ام چیزه یعنی دارن نماز میخونن*

( مثلا اینجا اومد درستش کنه ) 

* و نیز به قول حاج سامی ، افسانه خانم تسبیح را به دست حاج سامی داده و از الکی میرود نماز بخواند*

( افی هم میره مثلا به کرسی ملحق میشه که فیلم تکی ببینه اما بقیع فکر میکنن که میخواد بره نماز بخونه)

*ناگهان ماهی هم با عمامه نیز به جمع همسایگان و حاج سامی میپیوندد و او هم نقش حاجی هارا بازی میکند که او هم پولی گیرش بیاید *

* همسایه ها با تعجب میگویند: مگر ایشان هم به مکه رفته اند؟ *

* ننه دینی با فریاد توی کوچه می آید و میگوید : اونم از وسط راه به حاج سامی ملحق شده *

* همه اینگونه به حاج ماهی و حاج سامی مینگرد:o___0*

* پس از اینکه حاج خانم کرسی و حاج خانم عاری فیلم ترکی دیدند .... ام چیزه یعنی نماز هایشان را خوانند میروند به جمع همسایگان میپیوندند و بقیه انها را مورد ستایش و پرستش قرار میدهند*

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

فردا صبح به وقت:12:30 دقیقه ی ظهر 

* سامی و ماهی نیز عمامه های خود را میپوشد و به کوچه میروند *

* سامی تا نیز پایش را از در بیرون می گذارد کاتی داد میزنند : سامی ، سامی برگرد ! داره از جم جونیور پونی کوچولو پخش میکنه ! بیا این قسمت پینکی پای توشه !*

* سامی همچون مانند گاف .... ام چیزه همانند بچه ها جیغ میزند: پینکی پای عشقمممم °-° *

* و با عمامه اش میرود پای تلویزیون مینشیند و با ذوق به عشقش مینگرد*

* ماهی نیز اینگونه0__o به او مینگرد و سامی را نیز آن طرف پرت کرده و میگوید: برو اون طرف ! آی تون(i Toon) داره فروزن 2 رو نشون میده ! من میخوام کراشمو ببینم !*

* ماهی و سامی نیز در گیر میشوند بر سر کنترل تلویزیون *

* ناگهان عاری داد میزند: اون کنترل لامصب رو بدید به من ! میخوام فیلم کره ای ببینم *

* خلاصه درگیری وحشتناکی بین تمام اعضای خانواده‌ راه می افتد بر سر کنترل ماهواره *

* کرسی جیغ میزند: اونو بدید من میخوام اوگی ببینم !*

* پری نیز میگوید: میخوام انیمه ببینم*

* درگیری تا نیم ساعت نیز ادامه دارد و نیز بحث آنتالیا باز میشود در میانه ی دعوا *

* ناگهان در این هنگام یکی از همسایه از لای در خانه سرک میکشد و میفهمد : به به ! اینها به مکه نرفته اند بلکه به سفر خارجه رفته اند و عشق و حال کرده اند! پس آنها حاجی ها قلابی بوده اند ! اگر اینها حاحی بودند در خانه ی خود ماهواره نداشته اند*

* او نیز سریع به سمت خانه ی مهدی قلی خان میرود و تمام ماجرا را به او میگوید*

* مهدی قلی خان عصبی میگردد و زود و سریع و شتابان به سوی خانه ی ننه دینی میرود *

* با اعصبانیت در خانه ی او را زده* 

* ننه دینی در خانه را نیز باز نموده و میگوید: چی شده مهدی قلی خان ؟ *

* مهدی قلی خان نیز پاسخ میدهد: همین الان تمام اسباب و اثاثیه هاتون رو جمع میکنید و از اینجا میرید*

* ننه با تعجب میگوید: برای چی مهدی قلی خان؟*

* پس از نیم ساعت جر و بحث کردن ننه دینی نیز با ناراحتی همراه با فرزندانش شروع به جمع کردن اسباب و اثاثیه ی خانه ی خود میکند تا به حال دیگری نقل مکان کنند*

ادامه ای باحال تر و بهتری دارد......

#حاج _ سامی😐

آفتابه مسی تمام