شهر اسکول بازی

خف خف._.

تعطیلیمممممممم._.

امروز سر فوتبال بابام گفت نمیبرمت کلاس زبان._.

با بابابزرگم رفتم._.

بعد که باخت هم کلا به مامانم گفت بزار بمونه تو اموزشگاه._.

اخر مامانم بزور راضیش کرده بود بیا دنبالم._.

و الان خداروشکر کنید که سایه ی من بالاسرتونه._.

دستامونو میبریم بالا

با همدیگه میکنیم دعا 

خدایا همه ی مریضا رو شفا بده._.

خب الان میخوام ی اهنگ بوخونم واستون._.

من معذرت میخوام._.

که بد میشم گاهی._.

دست از سرم بردار._.

از منه تکراری._.

من توحال خودم نیسم جدیدا غریبم با همه این روزا بد مریضمممممم._.

عاقا امروز ی فیلم از کنسرت که رهام داشت با ی زبون دیگه اهنگ میخوند دیدم انقددددددد ذوق کردم*-*

دارم الان سکتاهه میکنم*-*

بابای