عروسی 3
*فلش بکی کوتاه
زیزی و گلی سرشان باد کرد*
ننه محی تازه مفهمد چه گندی زده است و طنابی که قبلا با ان بقیه را شکنجه میداده را در باتلاق فرو برده و گلی و زیزی را بیرون اورده*
گلی و زیزی همانند =_= به ننه محی مینگرد*
ننه نحی برای جبران لباس های نو به انها میدهند*
و گلی و زیزی همانند لباس ندیده ها جلد را پاره کرده و با👚و👗و👠و👢و👝و👜 مواجه میشوند و قیافه ی انها دقیقا این شکلی ヽ( ★ω★)ノ میشود و هنانند گاو به سمت رختکن میروند
*پایان فلش بک کوتاه
همه میبینند که زیزی خشکش زده است...
و بعد رد نگاه زیزی را دنبال کرده و به سامی و گلی میرسند که....
میرسند که....
*فلش بکی کوتاه تر😐
زیزی در حال عکس گرفتن است که گلی از سرما میلرزد و ناگاه عطسه میکند!
سامی و مریم متوجه حضور افراد شده و سریع از هم جدا شده و به سمت آنها روانه میشوند
زیزی دوربینش را مخفی میکند و سام با عصبانیت به سمت گلی میشتابد
سام:😡😤
گلی:ا..ام...چ..چیزه...م..من...ر...رفع...ز..زح...*قورت*مت..میک...نم...
سام:*یقه گلی را گرفته و آن را در هوا تکان میدهد(عاقا یه سوال😐 یعنی زور سام میرسه؟؟؟:/نه آخه...*همه به وی با عصبانیت نگاه کمرده و وی را از ادامه حرفش منصرف میکنند*هیچ...)
پری همانند جنتلزنان سینی شربت را تعارف میهمانان میکنند*
ولی وقتی به لیلی و مجنون....چیز اشتب شد خر و الاغ...ای داد دوباره اشتب شد....استقلال و پرسپولیس....اهههههه باز اشتب شدددد....اها یادم اومد...وقتی به عروس و دوماد میرسد مهی جهت حرص یک زیر پایی برای پری میگیرد و تمام شربت ها بر روی لباس افی میریزد*
افی با خشم بسیار به مهی و پری مینگرد و داد میزند: ببببببببببببییییییییییییششششششششووووووووورررررررررررااااااااااا گگگگگگگگگننننننننندددددددددد زززززززززدددددددیییییییییددددددددد ببببببببببببهههههههههههه لللللللللللبببببببببااااااااااااسسسسسسسسممممممممممممممم😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡*
پری و مهی شلوارشان را خیس کرداهه و کرسی همانند سوپر زن وارد میشود و به انها شلوار زاپاس میدهد و رو به افی میگوید: به شوهر و بچه ی من کارییییییی نداشتهههههه باشششششششششششش بی شوهرررررررررررررر (ง •̀_•́)ง*
سامی هماند افی گارد میگیرد و زر میزند: مههیییییییی و پرریییییییی گنددد زدیددددد به عروسیموننننن بیشورااااااااا😡😡😡😡😡😡 *خطاب به مهی* وقتی دیگه اهنگای جدید امینم رو بهت نگفتم ادم میشییییییییی😠😠😠😠😠😠😠😠*
مهی همانند دلشکستگان زار میزند: ههههققققق😭😭😭😭....ا...ا...م...ی...ن...ن...م...😭
کرسی که این صحنه را میبیند:
ک:چچچططوووررر ججرررعتتت مییکننییی بباا شششووههررر منن اییننططورییب ررففتاررر کننیی!!!😤💢💢ننففسسسس ککششششش!!!!!
سام ک اینگونه میبیند،میترسد.... و منصرف میگردد....
افسانه باید لباس خود را عوض کند،برای همین سام وی را سوار بر ماشینش کرده و به سمت خانه افی میبرد...(❌توجه!هیچکی خونشون نی!!!!!❌)
❌توجهی دیگر!!این صحنه بسی منحرفی میباشد و مقصرش نه مهی هست و نه بهی!
افی میخواهد لباسش را عوض کند که سام آرام وارد میشود داخل اتاقش....
افی جا میخورد... ولی....
❌توجه!پایان صحنه بسیار کوچک منحرفی مانند!
در تالار عروسی همه انتظار میکشند... ماهی در حال سخن گفتن با گلی است و شینا از دور آنهارا مشاهده میکند...و به عکس هایی که ناخواسته پاره شده اند چشم میدوزد(آخی...ای الهی مهرانا پیش مرگت بشه)
بهی و مهی که اینگونه میبینند،به یکدیگر اشاره میکنند و میشمارند...
1...2...3....و حرکت!!!
بهی شینا را هل داده و مهی ماهی را....
اما!!!!....اما!....
هعی...هعی....
اما چی؟:)
شاهد قسمت بعدی باشید! در 7 دقیقه دیگر!!(میدونم هیجانی نی ولی خو...😐...)