*فلش بکی کوتاه

زیزی و گلی سرشان باد کرد*

ننه محی تازه مفهمد چه گندی زده است و طنابی که قبلا با ان بقیه را شکنجه میداده را در باتلاق فرو برده و گلی و زیزی را بیرون اورده*

گلی و زیزی همانند =_= به ننه محی مینگرد*

ننه نحی برای جبران لباس های نو به انها میدهند*

و گلی و زیزی همانند لباس ندیده ها جلد را پاره کرده و با👚و👗و👠و👢و👝و👜 مواجه میشوند و قیافه ی انها دقیقا این شکلی ヽ( ★ω★)ノ میشود و هنانند گاو به سمت رختکن میروند

*پایان فلش بک کوتاه

همه میبینند که زیزی خشکش زده است...

و بعد رد نگاه زیزی را دنبال کرده و به سامی و گلی میرسند که....

میرسند که....

*فلش بکی کوتاه تر😐

زیزی در حال عکس گرفتن است که گلی از سرما میلرزد و ناگاه عطسه میکند!

سامی و مریم متوجه حضور افراد شده و سریع از هم جدا شده و به سمت آنها روانه میشوند

زیزی دوربینش را مخفی میکند و سام با عصبانیت به سمت گلی میشتابد

سام:😡😤

گلی:ا..ام...چ..چیزه...م..من...ر...رفع...ز..زح...*قورت*مت..میک...نم...

سام:*یقه گلی را گرفته و آن را در هوا تکان میدهد(عاقا یه سوال😐 یعنی زور سام میرسه؟؟؟:/نه آخه...*همه به وی با عصبانیت نگاه کمرده و وی را از ادامه حرفش منصرف میکنند*هیچ...)

پری همانند جنتلزنان سینی شربت را تعارف میهمانان میکنند*

ولی وقتی به لیلی و مجنون....چیز اشتب شد خر و الاغ...ای داد دوباره اشتب شد....استقلال و پرسپولیس....اهههههه باز اشتب شدددد....اها یادم اومد...وقتی به عروس و دوماد میرسد مهی جهت حرص یک زیر پایی برای پری میگیرد و تمام شربت ها بر روی لباس افی میریزد*

افی با خشم بسیار به مهی و پری مینگرد و داد میزند: ببببببببببببییییییییییییششششششششووووووووورررررررررررااااااااااا گگگگگگگگگننننننننندددددددددد زززززززززدددددددیییییییییددددددددد ببببببببببببهههههههههههه لللللللللللبببببببببااااااااااااسسسسسسسسممممممممممممممم😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡*

پری و مهی شلوارشان را خیس کرداهه و کرسی همانند سوپر زن وارد میشود و به انها شلوار زاپاس میدهد و رو به افی میگوید: به شوهر و بچه ی من کارییییییی نداشتهههههه باشششششششششششش بی شوهرررررررررررررر (ง •̀_•́)ง*

سامی هماند افی گارد میگیرد و زر میزند: مههیییییییی و پرریییییییی گنددد زدیددددد به عروسیموننننن بیشورااااااااا😡😡😡😡😡😡 *خطاب به مهی* وقتی دیگه اهنگای جدید امینم رو بهت نگفتم ادم میشییییییییی😠😠😠😠😠😠😠😠*

مهی همانند دلشکستگان زار میزند: ههههققققق😭😭😭😭....ا...ا...م...ی...ن...ن...م...😭

کرسی که این صحنه را میبیند:

ک:چچچططوووررر ججرررعتتت مییکننییی بباا شششووههررر منن اییننططورییب ررففتاررر کننیی!!!😤💢💢ننففسسسس ککششششش!!!!!

سام ک اینگونه میبیند،میترسد.... و منصرف میگردد....

افسانه باید لباس خود را عوض کند،برای همین سام وی را سوار بر ماشینش کرده و به سمت خانه افی میبرد...(❌توجه!هیچکی خونشون نی!!!!!❌)

❌توجهی دیگر!!این صحنه بسی منحرفی میباشد و مقصرش نه مهی هست و نه بهی!

افی میخواهد لباسش را عوض کند که سام آرام وارد میشود داخل اتاقش....

افی جا میخورد... ولی....

❌توجه!پایان صحنه بسیار کوچک منحرفی مانند!

در تالار عروسی همه انتظار میکشند... ماهی در حال سخن گفتن با گلی است و شینا از دور آنهارا مشاهده میکند...و به عکس هایی که ناخواسته پاره شده اند چشم میدوزد(آخی...ای الهی مهرانا پیش مرگت بشه)

 بهی و مهی که اینگونه میبینند،به یکدیگر اشاره میکنند و میشمارند...

1...2...3....و حرکت!!!

 بهی شینا را هل داده و مهی ماهی را....

اما!!!!....اما!....

هعی...هعی....

اما چی؟:)

شاهد قسمت بعدی باشید! در 7 دقیقه دیگر!!(میدونم هیجانی نی ولی خو...😐...)