اما نشانه گیری آنها اشتباه درآمددد!!!!

و شینا در بغل گلی فرو رفت و ماهی در نوشیدنی ها!!!

میز کج شده و تمام نوشیدنی ها بر روی ماهی ریخته...

شینا بدون توجه به باعث و بانی آنها به سمت ماهی میدود تا ببیند زنده است یا نه😐

مهی و بهی نیز تصمیم میگیرند زرنگ بازی دربیاورند و از صحنه فرار کنند که ناگهان شینی داد میزند:

خخدااا خخییرررتتونن ندههه😭😭😭 اییی ببممییررییدد😭😭😭 مااههیییی!!!😭😭😭 جااسستتت ففرررنددد 30 درصد ععششققییهههه منننن😭😭😭😭😭😭😭 مااههاااننننن!!!!😭😭😭😭😭ننرروو ازز پپییششممم!!!😭😭😭نررروووو!!😭😭😭😭

مهی و بهی با تعجب به صحنه نگاه میکنند که دکی پری را در بالین مرحوم ماهی میبینند...که سر از تاسف تکتن میدهد و نتایج را اعلام میکند...

پری:متاسفانه...ماهی بورانی...از...از...پیش ما رفته😢😭(با عذر از ماهی که قربانیِ عروسی و مزدوج نشدن سام و افی شد)

همه عزا گرفته و به باعث بانیه آنها نگاه میکنند...

مهی و بهی سریع ب بهانه اینکه میخواهند بروند و سامی و افی را خبر کننپ،از تالار در میروند...

به سمت خانه مل مل میروند....در میزنند...

کسی جواب نمیده...باز در میزنند....

و باز در میزنند....

و محکم تر در میزنند...

باز هیچکی جواب نمیده-.-

ایندفعه محکم لگد میزنند که سام محکم در را باز کرده و نعره میکشد

:چهههه خببرررت-

نعره سام ناتموم میماند،چون لگد مهی به آن خورده و از درد جیغ میزند....

سام:اَاااااااااا*همچو دخترا😂*

بهی با کتاب علومش بر سر وی زده و مهی حرف بهی را بروز میدهد

:ساکت بینم! خجالتم نمیکشی عین دخترا جیغ میزنی=-=

ناگاه چشمان بهی و مهی ب سام میوفتد که....یک تیشرت آن هم برعکس تنش بود به همراه سلواری ک انگار با عجله آن را تنش کرده است...

بهی و مهی میگویند با خود که لابد گرمش شده است دیگر(مثلا اینجا تابستونه&-&)

و بعد بدون اینکه ذره ای منحرف شوند بی مقدمه سام را کنار زده و وارد خونه میشوند

مهی:افی کو؟

سام:.....

مهی و بهی همه جا را دنبال افی میگردند که....

❌توجههههه!!!! این صحنه اشاراتی به منحرفی دارد! و درضمن... مهی و بهی مقصر نیستند!!!!!

❌مقصر نیستننن!!!!

افی را در حالی که با کله زیر پتو بود میابند...

حال وی را جویا میشوند ...

با خود میگویند:چرا باید در این شب تابستانی و گرم وی برود زیر پتو؟

دگر نمیتوانند خود را از منحرف بودن دور نگه دارند... و داد میزند

:شششمااااا دووتااا وقتی ما تو تلاررر ببوودییمم دااششتتییدد کاراییی خاااکک برر سسرییی مییککرررددییددد!!!!!!؟؟؟؟  سسسسااااااممم ببااا بببچممونن چییکااررر کرردییی که صصصداااششمم درررر نمییاددددد!!!!!!؟؟؟؟؟

سام چیزی نمیگوید و موذب میشود....

بهی و مهی شاد هستند و ب کلی قضیه فوت رو یادشون میره و لی لی کنان سام را از اتاق میندازند بیرون و به افی میگویند سریع اماده شود...بعد از 10 دقیقه افث با صچورت خجالت زده ای وارد میشود و مهی و در حال تبریک گفتن و پرسیدن اینکه ایا قراره که عمویی چیزی بشه یا نه است و بهی درگیر اسنپ گرفتنه

خلاصه آخر بخاطر اینکه هیچکدومشون صبر نداشتند یه تاپسی میگیرند😐

میرند سمت تالار....همه عزا دارند...که مهی داد میزند:مممژژژدههه ممژژژدهههه!!!! ققرررااررهه ییهه گوگولییی به جممعمووووننن ببپپییونندهه!!!!!

همه با تعجب به وی مینگرند و بعد افی و سام خجالت زده را نگاه میکنند و قضیه را میفهمند

همه قضیه را فراموش کرده و از شادی جشنی کوچک میگیرند😐💔

دینی و کرسی و پری و محی در اوج شادی در حال قر دادن و لی لی کنان هستند

و شینا و سوگل و... در حال گریه و شادی هستند

آن شب تمام شده و دل افی بدجور درد میکرده....

و بیشتری ها  :   *-* و (≧∇≦)\ و∩( ✧Д✧)∩ وԅ( Ơ∀ Ơԅ✿)❤   هستند!

قسمت بعد:  = چهلم ماهی=

با ما همراه باشید تا دقایقی دگر ک معلوم نیست کی هست😁😇

شارژم...بسی رو به اتمام...و جانم...در خطر زنده ماندن از دست چند نفر:′)