عروسی 4
اما نشانه گیری آنها اشتباه درآمددد!!!!
و شینا در بغل گلی فرو رفت و ماهی در نوشیدنی ها!!!
میز کج شده و تمام نوشیدنی ها بر روی ماهی ریخته...
شینا بدون توجه به باعث و بانی آنها به سمت ماهی میدود تا ببیند زنده است یا نه😐
مهی و بهی نیز تصمیم میگیرند زرنگ بازی دربیاورند و از صحنه فرار کنند که ناگهان شینی داد میزند:
خخدااا خخییرررتتونن ندههه😭😭😭 اییی ببممییررییدد😭😭😭 مااههیییی!!!😭😭😭 جااسستتت ففرررنددد 30 درصد ععششققییهههه منننن😭😭😭😭😭😭😭 مااههاااننننن!!!!😭😭😭😭😭ننرروو ازز پپییششممم!!!😭😭😭نررروووو!!😭😭😭😭
مهی و بهی با تعجب به صحنه نگاه میکنند که دکی پری را در بالین مرحوم ماهی میبینند...که سر از تاسف تکتن میدهد و نتایج را اعلام میکند...
پری:متاسفانه...ماهی بورانی...از...از...پیش ما رفته😢😭(با عذر از ماهی که قربانیِ عروسی و مزدوج نشدن سام و افی شد)
همه عزا گرفته و به باعث بانیه آنها نگاه میکنند...
مهی و بهی سریع ب بهانه اینکه میخواهند بروند و سامی و افی را خبر کننپ،از تالار در میروند...
به سمت خانه مل مل میروند....در میزنند...
کسی جواب نمیده...باز در میزنند....
و باز در میزنند....
و محکم تر در میزنند...
باز هیچکی جواب نمیده-.-
ایندفعه محکم لگد میزنند که سام محکم در را باز کرده و نعره میکشد
:چهههه خببرررت-
نعره سام ناتموم میماند،چون لگد مهی به آن خورده و از درد جیغ میزند....
سام:اَاااااااااا*همچو دخترا😂*
بهی با کتاب علومش بر سر وی زده و مهی حرف بهی را بروز میدهد
:ساکت بینم! خجالتم نمیکشی عین دخترا جیغ میزنی=-=
ناگاه چشمان بهی و مهی ب سام میوفتد که....یک تیشرت آن هم برعکس تنش بود به همراه سلواری ک انگار با عجله آن را تنش کرده است...
بهی و مهی میگویند با خود که لابد گرمش شده است دیگر(مثلا اینجا تابستونه&-&)
و بعد بدون اینکه ذره ای منحرف شوند بی مقدمه سام را کنار زده و وارد خونه میشوند
مهی:افی کو؟
سام:.....
مهی و بهی همه جا را دنبال افی میگردند که....
❌توجههههه!!!! این صحنه اشاراتی به منحرفی دارد! و درضمن... مهی و بهی مقصر نیستند!!!!!
❌مقصر نیستننن!!!!
افی را در حالی که با کله زیر پتو بود میابند...
حال وی را جویا میشوند ...
با خود میگویند:چرا باید در این شب تابستانی و گرم وی برود زیر پتو؟
دگر نمیتوانند خود را از منحرف بودن دور نگه دارند... و داد میزند
:شششمااااا دووتااا وقتی ما تو تلاررر ببوودییمم دااششتتییدد کاراییی خاااکک برر سسرییی مییککرررددییددد!!!!!!؟؟؟؟ سسسسااااااممم ببااا بببچممونن چییکااررر کرردییی که صصصداااششمم درررر نمییاددددد!!!!!!؟؟؟؟؟
سام چیزی نمیگوید و موذب میشود....
بهی و مهی شاد هستند و ب کلی قضیه فوت رو یادشون میره و لی لی کنان سام را از اتاق میندازند بیرون و به افی میگویند سریع اماده شود...بعد از 10 دقیقه افث با صچورت خجالت زده ای وارد میشود و مهی و در حال تبریک گفتن و پرسیدن اینکه ایا قراره که عمویی چیزی بشه یا نه است و بهی درگیر اسنپ گرفتنه
خلاصه آخر بخاطر اینکه هیچکدومشون صبر نداشتند یه تاپسی میگیرند😐
میرند سمت تالار....همه عزا دارند...که مهی داد میزند:مممژژژدههه ممژژژدهههه!!!! ققرررااررهه ییهه گوگولییی به جممعمووووننن ببپپییونندهه!!!!!
همه با تعجب به وی مینگرند و بعد افی و سام خجالت زده را نگاه میکنند و قضیه را میفهمند
همه قضیه را فراموش کرده و از شادی جشنی کوچک میگیرند😐💔
دینی و کرسی و پری و محی در اوج شادی در حال قر دادن و لی لی کنان هستند
و شینا و سوگل و... در حال گریه و شادی هستند
آن شب تمام شده و دل افی بدجور درد میکرده....
و بیشتری ها : *-* و (≧∇≦)\ و∩( ✧Д✧)∩ وԅ( Ơ∀ Ơԅ✿)❤ هستند!
قسمت بعد: = چهلم ماهی=
با ما همراه باشید تا دقایقی دگر ک معلوم نیست کی هست
شارژم...بسی رو به اتمام...و جانم...در خطر زنده ماندن از دست چند نفر:′)