سیلام•--•
یه داستان جدید بیاوردم•--•
بگفتم که سامی دارد افتابه مسی را مینویسد و منم دلم
 یه داستان جدید موخواست واسه همین داستانی با نام 
 « כᓄـپایے ساحلی  » نوشتم•-----•

پوستر:

خلاصه اگر کسی حریمه سلطان را بدیده خیلی باحاله😁

~این ᓆـسـᓄـت: ڪـᓄـبوכ سیر~ 

سامی: قودااااااااااا برید اونورررررررررر منم بایدددددد همهههه جاااا باشممممم
سامی میرود و کنار کرسی میشیند*
افی: هویییییی چرا اونجا میشینییییی. مگه منو نمیبینیی؟
سامی: آخه کرسی ؟! تو !؟
ناگها ننه دینی بر پس کله ی سامی زده‌و‌میگوید بین دو همسر خود یعنی افی و کرسی بنشیند*
و همچنین سامی به حرف ننه گوش میدهد و سپس عملیات جابه جایی انجام میشود*
30ثانیه بیشتر تا لحظه سال تحویل نمانده است*
ماهی در تنگ ماهی دم تکان میدهد*
هفت سین سفره تکمیل است به جز سیر *
البته  این سفره شیش سین نام دارد*
زیرا به علت شایعاتی که به وجود آماده است و سیر موجب درمان کرونا میشود ملت با کمبود سیر مواجه شده اند*
ناگهان سال 1400تحویل شده اما تا بمب سال تحویل شنیده میشود ناگهان سامی عطسه بسی بلندی کرده و همه روی هوا رفته*
همه از سفره هفت سین کنار رفته و سپس سامی را در اتاقی انداخته*
 سامی:الاقل یه عافیت میگفتید😐
پری: مرگگگگگگگگگگگ
مهی: کرونااااااااا
شینی: الهیییییییی . داداشم جَوون مرگگگ شد
افی: بمیره راحت شمممم
کرسی: فخخخخخخخخخخخ فخییییییی
زهی: هققققققققققق
ننه دینی: زهرررر حناققق
ننه محی:😐🍳
ماهی در تنگ:ماسک بزنید😐😑
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
سپس بر تن سامی یک جامع که کادر درمان بر تن‌میکنند همانند چیزی که در تصویر زیر مشاهده میکنید ، میکنند:


سوار بر  وانت داغون سامی میشوند و روبه شمال میروند تا سیر برای درمان کرونای سامی بگیرند
سامی هنگام حرکت رو به شمال فریاد میزند: حداقل یه تست میگرفتید بعدش نمیدونم میخواین من رو ببرید نمیدونم ناکجا آبادد
ننه دینی یک عدد کف گرگی بر سامی زده و سپس همه بزور سوار بر وانت میشوند*
البته سامی بر روی سقف ماشین نشسته زیرا همه آن را  فردی کرونایی میدانستند
همه به سوی شمال میروند تا مقدار اندکی سیر بیابند و به خورد سامی بدهند*
بدین علت به شمال رفته اند که در شهر خود سیر نیافته و روی به شمال آورده اند*
در وسط راه که ننه دینی راننده است آهنگ های شمالی میگذارند و همه قر میدهند *
(قابل توجه ماهی در تنگ وجود دارد و‌آن هم به شمال برده اند)
هیچ کس به سیبیل هایش نیست که سامی درگیر ویروس کشنده ای است*
در بین جاده ننه دو یا سه بار خطر تصادف را از بیخ گوش خود رد میکند*
اما خداروشکر همه با آهنگ شمالی قر میدهند و توجهی به تصادف و خطرات بین جاده نمیکنند*
سپس به شمال رفته و ورود به بازار تره جات و سبزی جات شمال شده*
همه از سامی وحشت میکنند و از بازار خروج میکنند*
ناگهان همه صف طولانی را مشاهده میکنند*
میفهمند که صف خرید سیر است*
همگی به سمت صف سیر رفته*
تمامی افرادی که در صف وجود دارند از سامی فرار میکنند و صف خالی گشته*(بخاطر  اینکه از سامی فرار میکنن که لباس کرونایی پوشیده)
صاحب سیر ها نگاهی بدین‌گونه:0___0 به سامی و اهالی حاضر که همراه او هستند میکنند*
ننه دینی داد میزند: پس سیررررر هات کجان؟
صاحب مغازه میگوید: ب....ب....با....باشه. الان میرم میارم.
صاحب مغازه سیر را آورده و تحویل سامی داده*
ننه لباس های وحشتناک سامی را در وسط بازار در آورده و همه ی دختران جیغ میزنند*
نترسید نترسید بر تن سامی زیر شلواری و لباس خانگی پاره هست*
ننه سیر را بدون آنکه پوستش درا بکند در دهان سامی گذاشته و سامی عُوق میزند*
سپس سامی عطسه نموده و ناگهان......
ادامه دارد😁

 لاᓄـپ اضاᓅـه خاᓄـوش 
 نظر نشه ᓅـراᓄـوش