هیچکی...نی؟:′)
....
یه اعلام حضوری...:′))).....
....
یه اعلام حضوری...:′))).....
*فلش بکی کوتاه
زیزی و گلی سرشان باد کرد*
ننه محی تازه مفهمد چه گندی زده است و طنابی که قبلا با ان بقیه را شکنجه میداده را در باتلاق فرو برده و گلی و زیزی را بیرون اورده*
گلی و زیزی همانند =_= به ننه محی مینگرد*
ننه نحی برای جبران لباس های نو به انها میدهند*
و گلی و زیزی همانند لباس ندیده ها جلد را پاره کرده و با👚و👗و👠و👢و👝و👜 مواجه میشوند و قیافه ی انها دقیقا این شکلی ヽ( ★ω★)ノ میشود و هنانند گاو به سمت رختکن میروند
*پایان فلش بک کوتاه
همه میبینند که زیزی خشکش زده است...
و بعد رد نگاه زیزی را دنبال کرده و به سامی و گلی میرسند که....
میرسند که....
*فلش بکی کوتاه تر😐
زیزی در حال عکس گرفتن است که گلی از سرما میلرزد و ناگاه عطسه میکند!
سامی و مریم متوجه حضور افراد شده و سریع از هم جدا شده و به سمت آنها روانه میشوند
زیزی دوربینش را مخفی میکند و سام با عصبانیت به سمت گلی میشتابد
سام:😡😤
گلی:ا..ام...چ..چیزه...م..من...ر...رفع...ز..زح...*قورت*مت..میک...نم...
سام:*یقه گلی را گرفته و آن را در هوا تکان میدهد(عاقا یه سوال😐 یعنی زور سام میرسه؟؟؟:/نه آخه...*همه به وی با عصبانیت نگاه کمرده و وی را از ادامه حرفش منصرف میکنند*هیچ...)
پری همانند جنتلزنان سینی شربت را تعارف میهمانان میکنند*
ولی وقتی به لیلی و مجنون....چیز اشتب شد خر و الاغ...ای داد دوباره اشتب شد....استقلال و پرسپولیس....اهههههه باز اشتب شدددد....اها یادم اومد...وقتی به عروس و دوماد میرسد مهی جهت حرص یک زیر پایی برای پری میگیرد و تمام شربت ها بر روی لباس افی میریزد*
افی با خشم بسیار به مهی و پری مینگرد و داد میزند: ببببببببببببییییییییییییششششششششووووووووورررررررررررااااااااااا گگگگگگگگگننننننننندددددددددد زززززززززدددددددیییییییییددددددددد ببببببببببببهههههههههههه لللللللللللبببببببببااااااااااااسسسسسسسسممممممممممممممم😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡*
پری و مهی شلوارشان را خیس کرداهه و کرسی همانند سوپر زن وارد میشود و به انها شلوار زاپاس میدهد و رو به افی میگوید: به شوهر و بچه ی من کارییییییی نداشتهههههه باشششششششششششش بی شوهرررررررررررررر (ง •̀_•́)ง*
سامی هماند افی گارد میگیرد و زر میزند: مههیییییییی و پرریییییییی گنددد زدیددددد به عروسیموننننن بیشورااااااااا😡😡😡😡😡😡 *خطاب به مهی* وقتی دیگه اهنگای جدید امینم رو بهت نگفتم ادم میشییییییییی😠😠😠😠😠😠😠😠*
مهی همانند دلشکستگان زار میزند: ههههققققق😭😭😭😭....ا...ا...م...ی...ن...ن...م...😭
کرسی که این صحنه را میبیند:
ک:چچچططوووررر ججرررعتتت مییکننییی بباا شششووههررر منن اییننططورییب ررففتاررر کننیی!!!😤💢💢ننففسسسس ککششششش!!!!!
سام ک اینگونه میبیند،میترسد.... و منصرف میگردد....
افسانه باید لباس خود را عوض کند،برای همین سام وی را سوار بر ماشینش کرده و به سمت خانه افی میبرد...(❌توجه!هیچکی خونشون نی!!!!!❌)
❌توجهی دیگر!!این صحنه بسی منحرفی میباشد و مقصرش نه مهی هست و نه بهی!
افی میخواهد لباسش را عوض کند که سام آرام وارد میشود داخل اتاقش....
افی جا میخورد... ولی....
❌توجه!پایان صحنه بسیار کوچک منحرفی مانند!
در تالار عروسی همه انتظار میکشند... ماهی در حال سخن گفتن با گلی است و شینا از دور آنهارا مشاهده میکند...و به عکس هایی که ناخواسته پاره شده اند چشم میدوزد(آخی...ای الهی مهرانا پیش مرگت بشه)
بهی و مهی که اینگونه میبینند،به یکدیگر اشاره میکنند و میشمارند...
1...2...3....و حرکت!!!
بهی شینا را هل داده و مهی ماهی را....
اما!!!!....اما!....
هعی...هعی....
اما چی؟:)
شاهد قسمت بعدی باشید! در 7 دقیقه دیگر!!(میدونم هیجانی نی ولی خو...😐...)
دینی دست سوشی را گرفته و بلندش میکند که یهو سوشی تبدیل به ستی و دینی تبدیل به دانبال نبی میشود•-•
گلی از آن زیر که دارد له میشود داد میزند:هوراااا!!!!سستتتننننییییاللللل!!!!(ستایش و دانیال)
دانیال میخواهد بر سر وی بزند که میبیند نه اون جاش خوبه نیازی به رسیدگی نیست😐
ستی به دست های دانیال را میچسبد و وی را نوازش میکند و ارامش میکند دانیال هم محو ستی شده و با وی همراهی میکند(منحرف نشید:///(چون خودم منحرف شدم میگم😂😁😶))
هیچی دگر،در زمانی که همه حواسشان به دانی و ستی بود سامی یواشکی در اتاق پروف رفته و میخواهد لباسش را عوض کند که یادش میوفتد لباسش را جای گذاشته است
به افی زنگ میزند و میگوید که بی زحمت لباس هایش را برایش بیاورد
مل مل لباس های سام را به رختکن میبرد که...
==این صحنه برای افرادی است که موافق عروسی بوده اند==
سامی دست های افی را کشیده و به داخل رختکن برده و همو Kiss میکنند
دقایقی میگذرد و متاسفانه و خوشبختانه ادامه دارد....
لای درب رختکن باز بوده و سوگل و پارمیس و زیزی دارند میایند تا لباس هایشان را عوض کنند
که متوجه صداهایی میشوند و قایمکی دید میزنند کع افی و سامی را در حال kiss میبینند
زیزی دوربینش را سریع در میاورد و عکس هایی بسیار زیبا میگیرد
و به پارمیس میگوید کهع برود بقیه را خبر کند
پارمیس فریاد زنان همه جا جار میزند و میگوید آییی ششیپپ گرااننن محللل!!!به بخشش رختتککننن مررااججعههه ففررمااییدددد!!!!
همه اهالی وب سریع خود را میرسانند و زیزی را میبینند که خشکش زده است و با صحنه ای که رو به رو میشوند بدتر خشکشان میزند....
اما...آنها با چه صحنه ای رو به رو میشوند؟؟؟
به استراحتی کوتاه میرویم و بعد از 5 دقیقه دیگر میاییم😄
لطفا نظرات خود را به بخش نظرات با ما درمیان بگذارید😄😄
دینی دست سوشی را گرفته و بلندش میکند که یهو سوشی تبدیل به ستی و دینی تبدیل به دانبال نبی میشود•-•
گلی از آن زیر که دارد له میشود داد میزند:هوراااا!!!!سستتتننننییییاللللل!!!!(ستایش و دانیال)
دانیال میخواهد بر سر وی بزند که میبیند نه اون جاش خوبه نیازی به رسیدگی نیست😐
ستی به دست های دانیال میچسبد و وی را نوازش میکند و ارامش میکند دانیال هم محو ستی شده و با وی همراهی میکند(منحرف نشید:///(چون خودم منحرف شدم میگم😂😁😶))
هیچی دگر،در زمانی که همه حواسشان به دانی و ستی بود سامی یواشکی در اتاق پروف رفته و میخواهد لباسش را عوض کند که یادش میوفتد لباسش را جای گذاشته است
به افی زنگ میزند و میگوید که بی زحمت لباس هایش را برایش بیاورد
مل مل لباس های سام را به رختکن میبرد که...
==این صحنه برای افرادی است که موافق عروسی بوده اند==
سامی دست های افی را کشیده و به داخل رختکن برده و همو Kiss میکنند
دقایقی میگذرد و متاسفانه و خوشبختانه ادامه دارد....
لای درب رختکن باز بوده و سوگل و پارمیس و زیزی دارند میایند تا لباس هایشان را عوض کنند
که متوجه صداهایی میشوند و قایمکی دید میزنند کع افی و سامی را در حال kiss میبینند
زیزی دوربینش را سریع در میاورد و عکس هایی بسیار زیبا میگیرد
و به پارمیس میگوید کهع برود بقیه را خبر کند
پارمیس فریاد زنان همه جا جار میزند و میگوید آییی ششیپپ گرااننن محللل!!!به بخشش رختتککننن مررااججعههه ففررمااییدددد!!!!
همه اهالی وب سریع خود را میرسانند و زیزی را میبینند که خشکش زده است و با صحنه ای که رو به رو میشوند بدتر خشکشان میزند....
اما...آنها با چه صحنه ای رو به رو میشوند؟؟؟
به استراحتی کوتاه میرویم و بعد از 5 دقیقه دیگر میاییم😄
لطفا نظرات خود را به بخش نظرات با ما درمیان بگذارید😄😄😄
چیه؟انتظار داری چون طبق الگو نرفته قراره اتفاق خاصی بیوفته:////
نترس همون رواله...
*35 دقیقه بعد😐😐😂
بالاخره یک ماشین دم در باغ ایست کرده
همه مهمانها به طرف در باغ رفته و بر سر و صورت عروس و دوماد گل میپاشند که میبینند ساقدوش دوماد و عروس هستند😐😐 دو خواهر و برادر😐
ماهی و رکسانا...😐 و کاملااا خواهر برادرانه در ماشین هم نشسته اند و امدهداند😐...کاملااا خواهر برادرانههه!!!
خــــواهــــر بــــــرااادرررراااانـــــــه🔫😐🔪🔪
بل بل😐
مهمانان عصبی و پوکر علت نیامدن عروس و دوماد را میپرسند و در جواب این را میشنوند:تازه از ارایشگاه درومدن دوتاشون😐
میهمانان:🔪🔪😐😐🔫🔫😐😐😠
*دوباره یک ربع بعد!😐😐😐
لی لی لی لی لیییییی حوضضککک پرنده هه اومد آب بخوره افتاد تو حووضضضکککککک😐😐😐😐این پرندهه که تو حوضک جان باخت فسیل شد ولی عروس دوماد نیمدنننننن😐😐😫😤
بالاخره ماشینی که با گل تزئین شده بود واردد باغغ میششودد
عروس و دوماد از ماشین پیاده میشوند که بر سر و روی آنان گل باریده میشود
بخاطر اینکه یه دور گلها را بر سر و روی ماهی و رکسانا ریخته اند،با کمبود گل مواجه شده و به جای آن سنگ بر رویشان میریزند
که باعث میشود عروس و دوماد فرار کنند سمت سالن تا زودتر مراسم انجام شود
در بین راه،مارال در حال گوش دادن آهنگ است و قر میدهد که بین عروس و دوماد قرار گرفته و دوماد از مسیر جاده ای مسابقه...چیز...به بزرگواریتون ببخشید جو گرفتم😐 از مسیر منحرف شده(منحرف غیر منحرفی😐منحرف انحراف دار نه منحرف کجی)و در باتلاقی فرو میرود•-•
زیزی و گلی به کمک وی میشتابند اما انها لیز خورده و خودشان بر روی سامی افتاده و سامی در زیر باتلاق میرود
عروس از دیدن این صحنه های ناگوار که عشقش در چ شرایطی قرار گرفته است جیغ زده و غش میکند😐
اما کسی در آنجا نبود که وی را بگیرم و وی بر زمین میوفتد.-.
ماهی میخواهد عروس را بلند کند که سامی همچو غول از باتلاق بالا آمده و با خشم به ماهی نگاه میکند
که ماهی از خود بی خود شده و راه امده اش را از پس میگیرد زیزی و گلی در باتلاق به سر میبرند که ننه محی در حال برند سینی ای چای است که گلی آن را صدا زده و درخواست کمک میکند
ننه محی برمیگردد و رویش را به باتلاق میکند اما چون گلی و زیزی در پایین قرار دارند انها را نمیبیند
زیزی پایین لباس ننه محی را کشیده تا به او اطلاع دهد ان پایینند اما ننه محی ترسیده و سینی چای را ول کرده که محکم بر سر اون دوتا میخورد
و چایی بر سرشان ولو میشود و آنها جیغ و داد میکنند که آییی سسووختممم آییی سسووختممم
که با قیافه پوکر ننه محی مواجه میشوند
و میفهمند که چایی ها سرد بوده است و الکی اینهمه جیغ و داد کرده اند😐
پارمیس در حال بندری رفتن است که زیزی را در آن حالت میبیند و میاید تا به زیزی کمک برساند که یکی همچو
دینی:گاو
میخورد به پارمیس و هر دو میوفتند زمین
پارمیس میخواهد فوشی زیبا بسراید که نگاهش به ستی میوفتدکه تبدیل شده به سوشی•-•
دینا از دیدن اینکه سوشی و پارمیس باهمند بسی حسادت مینماید(به دل نگیری دینی•-•) و میخواهد شربت ها را ببرد که مثلا به طور تصادفی و غیر غیر عمددد دستش کج میشود و شربت ها روی سوشی خالی میگردد
دینی: ببخشید گاو نر عزیز از قصد نبود
سوشی:بله بله کاملا معلومه گاو ماده لذیذ-.-
دینی:گفتم کمی شربت بریزم روت بلکه باز شیرین شی دیدم نه شربت بیچاره از بوی گندیدت خراب شد-___-
سوشی:از خداتم باشه،بو به این خوبی،همه خانما براش غش و ضعف میرن
دینی:بله بله-_- کاملا معلومه! فکر نکن بی اطلاعم که 143 نفرو تو بازار از بوی بسیار بسیار خوشت خفه کردی-_-
سوشی:توهم فکر نکن من از افتابه مسیات بی خبرم ماده جون-_- همینطور از اون خواستگارات که تو روبیکا صف کشیدن-___-
کرسی،بهی،عاری،مهی:دددیییششاااااااا*-*
دینی و سوشی:ایییی گاوو بخوررهه توو سرررتونننن!!! منووو بااا اونن گاووو ششیپپ نکننییدد!!!
بهی:هردوتون که گاوید،جمله هاتونم مثل یکی*-* چهه زیببااسستت اینن ززوججج *-*الهی به پای هم پیر تر از اینی که هستید بشید╥﹏*
کرسی:تازششمممم چرا ننه دینی باید از اینکه چند نفرو خفه کردی اونم تو کجا خبر داشتع باشه؟😎
عاری:نکنه تعقیبش کردی ننه دینی😆
مهی:تازه معلومه سوشی بدجور به خواستگارات حسودی میکنه😆
*دینی افتابه مسی خود را در آورده و بر کله آنها کوبیده طوری که گلی از صدای آن لرزیده و دوباره بر توی آب و گل ها میوفتد!!
زیزی میخواهد برود کمک گلی که پارمیس از پشت وی را بغل کرده و دوتایی لیز خورده و بر روی گلی بدبخت افتاده اند
*چندین ماه قبل
*سامی استرس دارد و در ذهنش کلی حساب کتاب میکند(کلا سامی استرسی😐)
برای بار هشتم به....عاقا اسمشون چی بود؟😐پیشمرد؟😐همراه دوماد؟😐 چی بود خدایا....عاها عروس..عه نه نه کلا قاطی شد...عاها بابابزرگگششش!!!!ای بابا نه اینم نبود...*تفکر* پ چی بود خدایا....*تفکر و فشار به ذهن*عاهااااا
عاقا ایندفعه دیگه مطمعنا خودشه😐 دی جی!! ای بابا نه...اونکه اهنگ میذاشت....خخِداااا!!!مهیی کجاییی یه دستی برسون ببینم به این ساقدوشا چی میگفتن؟؟😐
عاها یادمم اومدددد....همون پیشمرد نی؟😐
مهی:همون ساقدووششهه خنگههه-_____-
ععههه راس میگی😶😁
بل بل داشتیم میگفتیم...عرض کنم خدمتتون برای بار هشتم زنگ زد به ساقدوشش تا مطمعن بشه که همه چی طبق برنامس....
ساقدوش سام گوشی را با عصبانیت بر میداره و بدون معطلی ای داد میزنه:عاقاا هممچچییی ددررسستهههه تماممم
و گوشی رو قطع میکنه
سام به صفحه گوشیش که شماره ماهی بر روی ان افتاده بود نگاه میکند و دوباره به وی زنگ میزند
ماهی گوشی را برمیدارد و دیگر هیچ نمیگوید
سام:الو!؟؟ماهان؟خواستم بپرسم مطمعنی همه چی ردیفه؟ببینم نکنه اشتباهی پیش بیاد😱یا کلا خراب بشههه😵😨
ماهی: ....
سام:اللوووو!؟؟؟داداچچچچ!!؟؟؟ خوببییی؟؟؟؟!!! واییی توو نببااشییی پسسس عررووسسیی چییی مییشهههه😵
ماهی: ....
سام:عاقا فهمیدم حالت ارواحی-_____-یه کلام بگو همچی درسته؟؟
ماهی:اره*قطع تلفن*
سامی:اَیی بابا! اینکه جواب درست ندادش-_-
*یک بار دیگر زنگ میزند*
ماهی:ااییی کااشششش منن کلااا مححووو ببششمممم ببررمممم عااققااا هممههه چییی دررستههه××___××همه چیی دررسستههه!!!!
سام:اوکی😐*تلفن را قطع میکند*
ماهی از پشت تلفن:@_0 شینا کجایی دیوارتو بهم بدی؟؟*شینا سریع عکس های ماهی را از روی دیوار مخفی اش جمع میکند و دیوار را به ماهی نشون میدهد*....
*
در سالن زیبایی خانمان:
*ارایشگر کارش را تمام کرده و افی خودش را در ایینه میبیند
افی:اوممم....خوبه یعنی؟ کمی بد نشدم؟باید خوب جلوه کنم!! امشبب قرارهه بهترریینن شببب زندگییمم باشهه╥﹏╥....یکم سایش زیاد تیره نی؟ یا...اوممم...نهههه!!!!!یکم خطط چچششمممم ککجججج ششدههه!!!!!!
اینو کی جوابب پسس مییدهه00__×× بایدد زودی درست بشه دیرممونن میشههه😱
آرایشگر در حالی که با خستگی به مل مل نگاه میکند برای بار چهارم شروع به درست کردن میکند
=
بهی:آخه خدایی چقدر عروس دوماد باید عاشق هم باشن که از همه چی مطمعن باشن*-*
مهی:
=
سام در سلمونی:
سام:عاقا نگا کن باید به قدری جذابم کنی که کل خانمای مجلس برام غش کنن میخوام خانمم تاج سرمو خوشحال کنم ♥_♥*در فکر افی محو میشود*
سلمونی در ذهن خود:این بار پنجمه داره اینو میگهههه×___= و شروع به کار میکند
****بعد از کلی ساعت.-.****
*همه در سالن عروسی منتظرند تا عروس دوماد تشریف فرما بشوند*
یک ساعت و نیم است که دیر کرده اند*
ناگهان ننه محی فریاد میزند:اوومددنننن!!!!!ااووممددنننن!!!!!***--***
همه با شادمانی به درب باغ مینگرند اما کسی را نمیبینند:/
از ننه محی علت سخنش را جویا میشوند که می فرمایند:عا...عروس دوماد؟:/ هر وخ اومدن به منم خبر بدین...من دارم کنسرت زنده بلک پینکو میبینمممم****∆****
ناگهان صدای جیغی بلند میشود
همه به منبع صدا میخواهند نگاه کنند که یکی همچو جت میپرد کنار ننه محی و میگوید:
وواااققععننیییی**∆** اااااخخخخ ججوونننممیییی**∆**
کل مهمانان با قیافه ای پوکر به عاری نگاه میکنند و با بی میلی سر جاهایشان مینشینند
بعد از دقایقی فردی داد میزند:
-گُل مجلسس وارردد مییششودددد!!!!
کرسی عصبانی داد میزند: ایییی دررددد!!! ببهترهه بگییی خلل مجلـــ-
ناگاه چشمش به مهی میوفتد که این حرف را زده است و سریع حرفش را پس میگیرد
_نه نه تو گلی،سنبلی،یاسی
پری با حرص میگوید:پس من چیم ننه کرسی؟
کرسی:تو که عشق منیی
مهی:من عشقت نیستم
کرسی:توهم عشقمی
پری:عههه!!نشدد کهه یه عشقق باید داشته باشیی!!
کرسی:خودم عاشق خودم@_=
کل جمع:@@___@@😂😐
پری:نه نه همون قبلی بهتر بود من و مهی عشقت😁
کرسی:@__= اصلا من عاشق همه
مهی:حتیی ماهییی*∆*
عاری و بهی باهم داد میزنند:ممااههثثررررررر**∆**
کرسی نگاهی خشمگین به آنها میکنند مه باعث میشود ساکت شوند و بشینند سر جایشان😶
*10 دقیقه بعد...
*عاری و ننه محی در حال دیدن کنسرت بلک پینک...
*پری،مهی،پارمیس،زیزی و.... در حال دیدن انیمه
*مهمانان گرام در حال پروانه پر دادن و رقص
*15 دقیقه بعد...
*عاری و ننه محی در حال دیدن تکرار کنسرت
*پری مهی زیزی و پارمیس و... در حال دیدن قسمت بعدی انیمه
*بعضی از مهمانان در حال حرفیدن،بعضی خواب و بعضی در فکر رفتن
*30 دقیقه بعد!!
*محی و عاری همچنان در حال دیدن کنسرت😐
*زیزی مهی و... در حال دیدن یک انیمه دیگر😐
*مهمانان در خواب پنج پادشاه و ملکش که نیومدن و بعضی در فکر خودکشی😐
*34 دقیقه بعد...
*سامی بدجور استرس دارد
در راهرو قدم میزند و مدام پایش را بر زمین میکوباند...
مل مل در اتاق سر میبرد...
سر و صداها بدجور باعث ازار خاطر سام میشوند
ننه محی گریان بر صندلی نشسته است و عاری سعی بر ارام کردن وی دارد
مهی و دینی بندری میرقصند درحالی که شینا عصبی و بغض دار به انها نگاه میکند
پری در بغل کرسی وارد میشود...
کرسی که میبیند تنها فکر را ندارد و مهی و ننه دینی دارند میرقصند،اوهم شروع به رقصیدن ترکی میکند که از گلی یاد گرفته است
گلی که اینگونه میبیند افسوس خورده و میگوید که چرا ترکی به کرسی یاد داده ام که در زمانی که ناراحتیم...وی دارد میرقصد...
پارمیس هم عزادار گوشه ای نشسته است و چیزی نمیگوید و فردی نامعلوم را مورد فحش های زیبایی قرار میدهد
آیدا پس از سالها وارد میشود،وقتی بقیه او را میبینند عصبانی شتابان به سمت او رفته و میگویند کجا بوده تاحالا(تو کجا بودی تاحالااا تو کدوم...*از طرف فردی نا معلوم به پس کله وی زده و وی بیهوش میشود) در آنگاه صدای جیغ زیزی و پارمیس در میاید همه توجه ها به پارمیدا جلب میشود که با دسته گلی امده ننه محی بخاطر این بی احترامی ها با قابلمه مسی خود بر نشیمنگاه انان زده ک باعث شده جیغی بلندتر بکشند و ننه دینی که این صداها باعث بهم خوردن ریتم رقصشان بوده با افتابه مسی خود بر سر انها زده و انها غش میکنند،زنی که لباس کارش را پوشیده امده است میاید تا تذکر دهد و با دیدن آن چند نفر که غش کرده اند جیغی زده و انها را به اورژانس میبرد
رکسانا که بخاطر گریه هایش زیر چشمانش چال افتاده است در بغل شینا فرو رفته و خود را خالی میکند،وقتی از بغل شینا در میآید بخاطر حواس پرتی اش،شال شینا را با دستمال اشتباه گرفته و فینی جانانه میکند که سامی میلرزد
پری عقلی با دو دسته گل وارد شده و در فکر این فرو میرود که تسلیت بگوید یا تبریک!!!
پری در بغل همزادش پریده و ان را با گریه غرق در بوس میکند و ناگاه دوتایی بر روی زمین نشسته و زار میزنند
سامی بدجور اعصابش بهم ریخته است و در حد چی که اصلا کم به قدری که باباشو کشته باشن(خدا نکنه._.)عصبی است و میخواهد باعث بانی این هارا خفع کند
ناگاه کرسی دست از ترکی رفتن بر میدارد و داد میزند مهیی کووو!!؟؟؟
مارال از بخش اورژانس میاید و میگوید که رفته به سمت در خروجی
کرسی عصبی میشود و به سمت در میرود که مهی قبل از آن در را به شدت باز کرده و کرسی یک متر عقب میپرد
کرسی حال او را جویا شده و میگوید برای چه رفته است بیرون که مهی بهی را محکم هل میدهد داخل و میگوید:رفته بودم اینو بیارم گیشخند
سامی تا چشش به بهی میخورد،به سمت او هجوم برده و قصد خفه کردن آن را دارد
در حالی که بهی دارد خفه میشود و بقیه سعی بر جدا کردن انها دارند مهی داد میزنه وللشش کننن!!!نففسسس ککششش!!!
سامی داد میزند:همزاادمهه به خودمم مرربوططهه مییخواامم خففششش ککنمممم(اوه اوه من باید بدجور...😶)خرربببززششوو خورردههه پاییی لررززشششممم ببااییدد وااییسسهههه
مهی داد میزند:مننمم خخرربززههه خخورردمممم تازههه دووتااا خورردممم!!!
بهی از فرصت استفاده کرده و به زور میگوید:راست میگ...گه....ت..تازه.....یه تیکه... ا...از... س..سهم...منم...خ...خورد...ده!
سامی عصبانی تر درحال خفه کردن بهی است که برقا میرود و نوری ظاهر میشود...*
اما اینها از کجا شروع میشود؟
چه اتفاقی افتاده است؟
چرا سام اینقدر خشمگین بوده است؟
شما را به دیدن پیام بازرگانی ای دعوت میکنم و بعد به سراغ داستان میرویم
شما میتوانید در این فرصت به سامانه بخش نظرات،نظر خود را درمورد این اتفاق ها با ما در میان بگذارید!!
شما را 5 دقیقه دگر خواهیم دید😇
ممللییی گفته بود امروز میادد وببب!!!!!
و به زور کلا اومد😁😁
وو ایینکحححح قراره امروز پپسستت عررووصسییی سساامم و مل مل رو بزارم*-*
و اینکح...بگم فقط من همنظری نکردمااا!!!😐💔
مهیم بود!•-•
خخععبببب آماده باشییددد!!! و برای هر هرقسمتش بی زحمت نظر بدید=_=
خخببب ببدوویییدددد کهه ااففیییی ااومددددد****-------****
تولدت مبارک افی *^*
اینم کادو هات*^*
( گرچه میدونم نمیبینیشون XD)
یه کارت تبریک که تمام حرفامرو اون بالا نوشتم👆🏻😊😉
Happy😍Happy😍😘
پ.ن: راستی پری میگما قالب رو فقط واسه تولد افی عوض کردما.___. فردا قالبت رو میزارم رو وب.___.
پسچرا هیچ کس یادش نی!؟=[
از اونجایی ک بلاگیکس رای اورد ولی بازم ی سریا مشکل دارن
خب من ط این پست میخام ی نظرسنجی دگ و امکانات هر کدومو میگم:
بلاگفا:
چندان چیزی نعره فقد مث میهنه البت با هنگ کمتر و بسی ساده(پروفم نداره)
بلاگیکس:
امکانات زیادی داره ولی ظاهرا با قالب مشکل دارین
میهن:
ظاهرا مشکل خاصی نعره و قالبم میشه گذاش لگدم نمیزنه (جای پست گذاشتنشم بزرگه)
حالا انتخاب کنین
هی میگین گل گلی اومد ولی نیس کههههه
من بچمو میخاااااامممم
از شوهر کچل اسکلم براتون پیام اورده ام
سلام سلام بر اهالی بی شوهر وب
خب خب چندتا مطلب خدمتتون عرض کنم گوش بدید😂😂😂
1پری یه بار دیکه بگی بی پدر مادر انچنان با کمربندم میوفتم به جونت که تا سه روز اه و ناله کنی*اکسی از شینی *😑😂والا مگه من مردم ایششششش دختره ی سه نقطه😑😑😑😂😂
2خب خب چالش سامی اممممم.....مثلا من میگم اِفی(دیگه همین دیگه چیه😂😂)
3چی چی بلاگفا؟ قضیه چیه هان؟ اقا یکی کامل توضیح بده 0___0
4قالب وب مگه چطوری شده؟بیخی به کرسی میگم عکس از وب بده ببینم پری خانم چه کرده همه رو دیوونه کرده😂😂عحب دختر هرمندی دارم😎😎😎
5دینی جون افی وب براش باز نمیشه و از شانس بسیار زیبای من کرسی ان شده خبر اورده😂😂😂
6چالش شینی:ناموسا هیچی نفهمیدم😂😂
7عاری چیشده؟مگه ما چیکار کردیم که ناراحتی؟عاری اینجوری نکن که من ناراحت میشم🙂عاری ای که من میشناسم اینجوری نیست🙂عاری لطفا بگو چیکار کردیم که ناراحتی؟(گرچه میدونم 97 درصد کرم هست😑)
8ععععررررر سگولللللل جونممممم اومدههههه خاهر زادم اومدهههههههه😻😻😻😻😻
دیگه همین بابای😂😂راستی سامی تا نزدم از وسط نصمت نکردم اون افتابه مسیو بده🗡️🗡️
خب تومام*0*
چشمم روشششششششنننن
بدددون من خوش میگذرونییید؟!
باشششه دارم براتون
درضمن گمشید گفتینوم رمز و کاربری جدید بدید تو وب میراکلسی بلاگفا نویسندتون کنم-_-
پشتیبانی هم بیخی شیم-_×
من عمرا بلاگیکس وب بزنم
بلاگفا بوتره*-*
حق اعتراض نعاریم-_-
پری دخملم یه قالب بوساز-_*
رنگش قرمز روشن باوشه*-*
خف خدافس*-*
___________________
بعضی وقتا فکر میکنم...
میبینم اگه بجای شما با سیب زمینی دوست شده بودم وضعم بهتر بود...:)
ماهور منظورم همون ماهیه._.
از این به بعد بهت میگم ماهور😂
اهم راستی._. ببین تا ساعت 2 میتونی بیای گفتینوم؟._.
مثلا یه ربع به دو؟
چون مامانم کلاسه._. 1 ساعت و نیم ازادمممم._.
دیگ ببین کی میای._.
خدایا به خودت پناه میارم
این موزیک لامصب بیادددددد
😐😐😐😐😐😐
ای خدا
باز نیومد💔
:///////
فازش چیه ناموسا؟
.
.
.
.
.
( کپی از استیکر ها ممنوع XD)