شهر اسکول بازی

سلام به وبoskolbazi1399خوش اومدید🎪 اینجا اڪًـیپ ما ڪًـلۓ اسڪًـول بازۓ از خودشون درمیان🤪امیدوارم اینجا خیلۓ بهتون خوش بگذره🔥🖇️

پست -___-

رومخ ترین چیزی ک ی بلاگر بلاگیکس باش مواجه میشه -____- :

ادمو واس ی پست گذاشتن پیر میکنن -________-

ماهی لدفن بجواب :--:

ماهی ت فری چطو منو پیدا کردی؟ 0___0

یا اصن اون ماهانی ک بم ریکوست داد تو بودی؟ .___.

انیمه ی فرزند اب و هوا《Weathering With You》

 

نمد چرا حسم بهم گفت انیمه بزارم😁😁😁

راستی (انیمه‌طور👑👼) به موضوعات ایضافه گشت😁😻

راستی اگه انیمه ی سریالی هم خواستم ببینم دونه دونه قسمتاشو اینجا میزارم😉

ایهیم بقیه هم انیمه و فیلم بزارن منه بدبخت فقط دارم میزارم -_@

خب خب از عنوان معلومه که اسم این انیمه فرزند اب و هوا هست

البته خودم هنوز ندیدمش😅😅😅

ولی شباهت زیادی به انیمه ی اسم تو(your name) داره😁

بلی کسایی که انیمه ی اسم تورو دیدن میتونن بفهمن که این انیمه عاشقونس🙃

خب یکم توضیحات درمورد این انیمه

انیمه «فرزند آب و هوا» با عنوان اصلی «Weathering With You»، داستان پسری شانزده‌ساله به نام هداکا را روایت می‌کند که از روستای خود فرار می‌کند تا در یک تابستان بارانی در کلان‌شهر توکیو به دنبال کار بگردد. دست بر قضا او عاشق دختری عجیب به نام هینا می‌شود که قادر است آب‌وهوا را کنترل کند. آنها تصمیم می‌گیرند از قدرت هینا برای کسب درآمد استفاده کنند، غافل از این که این کار برایشان هزینه‌هایی به دنبال دارد

 

شخصیت اصلی ماجرا، پسری است به نام هداکا (با صداپیشگی کتارو دایگو) که در اولین صحنه، با جراحت‌ها و کبودی‌های روی بدنش دیده می‌شود. فیلم، هیچگاه توضیح نمی‌دهد که دلیل این زخم‌ها چیست اما مخاطب این‌گونه برداشت می‌کند که او قربانی سوءاستفاده والدینش شده است؛ این آزار و اذیت‌ها باعث می‌شود هداکا از خانه فرار و سختی‌های زندگی در شهری غریب را تحمل کند. در همین حال، هینا (با صداپیشگی نانا موری) دختری است که در کنار سختی‌های یتیمی باید از برادر کوچکترش هم مراقبت کند. مصائب هینا به همین موضوع ختم نمی‌شود و او باید با پیامدهای احتمالاً فاجعه‌بار تبدیل‌شدن به یک «دختر آب‌وهوا» نیز کنار بیاید؛ «دختر آب‌وهوا»، الهه‌ای افسانه‌ای است که می‌تواند بارش باران را به طرزی جادویی متوقف کند.

 

خب این انیمه فیلم هست و سریالی نیست😁

علاقه مندان ژانر عاشقونه و درام ببیننش😻

برای دیدن این پوستر و فیلمش به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید😂😂😂

ادامه مطلب

مرخصی👯

سلام😊

خب میرم سر اصل مطلب

یه مدت نیستم ​​​​​​بخاطر اینکه کلی کار دارم

و معلومم نیست که کی بیام 😴

کرم هم نی. 😐

گرچه واستون هم زیاد مهم نی😐

مهی داداشی یه زحمتی واست دارم چون تو تنها کسی هستی که بهش رمز پنل و .... این چیزا رو دادم😁

تو گفتینوم چندتا نکته رو بهت میگم ._.

میسی داداشی❤

همین دیه بای😊

های اوری وانننننن*-*

این روز بزرگگگگگگگگگ و خرررر و الاغ رو بهتون تبریک میگممممممم

 

99\9\9

 

 

کیبورد گوزفندم درست شدهههه*-* چیزه گوسفند منظورم بود._.

 

البته هی خراب میشه-____-

 

خف خف چی بگم؟ 

 

دیلم براتون تنگ شده بود*-*

 

 

**********-**********

 

 

راستی ._. اممممم یادم رف چی میخواستم بگم'_-

 

 

و اینکه سامی جان پیشرفت کردی در نوشتن داستان ._. تبریک عرض الیرم._. 

البته همش زحمات خودمه^~^

برج ایفل خم میشود*

 

خب چیزه ام زحمات خودتم هس._.

 

برج ایفل به حالت عادی برمیگردد*

 

 

ولییییی پروفایلم خیلی خوشگله*****-******

 

برج ایفل به دلیل خم و راست شدن 45 کیلو لاغر میکند*

 

 

خب هس دیگه:|

 

برج ایفل از جا کنده شده و به کهکشان راه شیری پرتاب میشود*

 

خب خداروشکر از دستش راحت شدم._.

 

برج ایفل اشک ریخته از دست دینا و برسر خود میکوبد* 

 

از اعضای وب تقاضای قبر 4 طبقه میکنه*

 

 

گود باییییی*-*

 

 

همه توجه!!

سلام علیکم

 

خف خف با نام خداوند سریع میرم سراغ اصل مطلب•-•

 

الان منو کرسی درگیر بودیم و دعوا میکردیم که وب میراکلسی رو آخر در کجا بگذاریم😐

 

خعب خعب آخر هم قرار شد نظر سنجی بذاریم😁

 

و خب ازونجایی که بنده هنوزی که هنوزه یک بار هم نظر سنجی نگذاشتم و سه ساعت داشتم وَر میرفتم تا مدل نظر سنجی گذاشتن رو بفهمم...

 

بیاین تو نظرات بگید😐

خیلی هم عالی نیشخوند

 

اینگونه دیگه کسی هم نمیره دوبار تو نظر سنجی شرکت کنه نیشخــــنــــد

 

خب دیه بچه ها بفرمایید بگویید وب میراکلسی رو کجا بذاریم؟

 

بلاگفا؟

 

یا

 

بلاگیکس؟

*اگر شد لطفا یکی به من بی نوا هم گذاشتن نظر سنجی رو بعدا یاد بده😅

F**k-_-

چرا من بدبخت تو این بلاگیکس عنتر نمیتونم قالب بزارم قالب قبلی رو تو میهن ذخیره کرده بودم اومدم بزارمش نمیاد اه ننه من میهنننن و میخوامممم نمیشه لعقل بریم بلاگفا من نمیتونم با اینجا کنار بیام😭😭😭😭😭😭😭😭😭🔪🔪🔪🔪🔪😐😐😐😐😐😐😐😐😑😑😑😑

♡افتابه مسی♡p8♡

 

اخیش اینم اخریش😩😩

سامی امروز همه کارارو رو دوش منه بدبخت گذاشتی😑😑😑

اینم از پارت جدید امیدوارم خوشتون بیاد😁


~این قسمت:اتفاقات عجیب~

.

.

.

*ب اشپز خانه رفته و ی چیزی کو...چیز میخورد*

 *در حال خوردن ب جاهای دیگر خانه رفته و دنبال اهل خانه میگردد*

 *دلشوره میگیرد(بیرون برف میبارد) لباسی گرم پوشیده و ب کوچه میرود*

 *و با صحنه ای مانند این مواجه میشود 0_________o :

*سوووت و کوووررر...*

 *تا ب حال محله ی مش قلی (اسم اصلیشو یادم نیس :/) را اینطور ندیده بود*

 *او... یعنی شینا...دلتنگ بقیه شده بود*

 (در همان لحظه ویلای شمال)

*هلههه دان دان دانه هله یدانههه یدانه😂*

*بروبچ وسط خانه پارتی راه انداخته و قر میدهند😂*

 *سامی: تا حالا انقد بعد از ی اتفاق عجیب (همون پرتاب شدنشون ب امریکا) انقد خوشحال نبودم💃*

*افی افسرده طور گوشه ای نشسته*

*سامی پیش وی میرود*

*او را در اغوش گرفته و با وی حرف میزند*

 *شیپر ها تا میان دهن وا کنند ننه دینی مانند سوپر من ... چیز سوپر زن با حرکت جانانه ای افتابه مسی اش را ب صورت دومینو وار ب ترتیب روی سر انان فرود می اورد*

 *ننه: خاک ت مختون کنن اینا زن و شوهرن😐*

 *شیپر ها خفه گشته*

 *افی سامی را پس زده😳*

 *سپس کاپشن چرمی ک سامی برای او با پول فروختن وانت داغون به اوراق فروشی خریده بود را پوشیده و از خانه بیرون میرود*

*سامی عزیزم کنان ب دنبال او دویده*

 *بعد از چند لحظه همه در حیاط ویلا جمع میشوند*

 *افی در مرکز حیاط رو ب روی بقیه ایستاده*

 *سپس دو دستش را ب سمت اسمان برده*

و میگوید: هیچ وقت بم توجه نکردین ...

پ بهتره نباشم😈

 *ناگهان رعد و برقی🎇✨ افی را مانند جادوگر ها غیب میکند*

*چند لحظه بعد :*

*سامی در حال عر زدن روی زمین غلت میزند💔😭*

*بقیه هم ناراحت شده و عر میزنند😭*

*کاراگاه ماهی وارد صحنه میشود🕶*

*ماهی:دنبالم بیاین*

 *همه همراه با ماهی ب زیر زمین ویلا میروند*

*همه با صحنه ای مانند این مواجه میشوند 0_________________0 :*

 

*همه مانند خر با چشمانی از حدقه بیرون زده ودهانی تا هسته ی زمین باز ب در و دیوار زیر زمین زل میزنند😳*

 *سامی ناگهان میگوید : عه ماهی ت انقد خطت🖊 خوب بود ما نمدونستیم کلک؟😉*

 *همه در همان لحظه بعد از حالت مات و مبهوت ب پوکر تغییر جنسیت ...چیز تغییر حالت میدهند و بعضی دو دستی ب پیشانی خود میزنند💁🤦 ک طرف نیم ساعت داش ب خط نستعلیق ماهی بالای نقشه ب جا خود نقشه نگا میکرد 😑💁🤦 *

*ماهی: اگ دقت کرده باشین میبینین ک من در هر موقع ک شما مشغول کاری بودین منو کم دیدین*

 *ماهی ادامه میدهد: طبق تحقیقات من همه ی اتفاقات عجیبی ک واس ما اتفاق افتاد(مث اون پرتاب شدن ب امریکا) کار ی نفره و اون یکی از ارواحیه ک قبلا باش ارتباط داشتم ... بیل*

 *بقیه: بیل؟؟!0____0* 

*سامی: خاک ط سرت مگ بیلم روح داره؟😐* 

*ماهی: اقاااا اون بیل ن*

*-کدوم بیل؟*

*-همون بیلی ک اهو ناز داره عای بله 💃😂*

*چیز اهم اهم اشتب شد اسمش Bill عه اینم عکسش* 

(از اون همون بیل تا الان ماهی داره حرف میزنه)

*بیل سایفر*

 *یجورایی دشمن قسم خورده ی منه*

*😂و امااااا میرسیم ب چیزی ک اصن بش توجه نکردینننن😂*

 *هیشکی توجه کرده ک شینی جو . . . چیز اشتب شد شینی اینجا نیس و ت محله مش قلی جاش گذاشتیم؟* 

5 دیقه بعد:

*ننه دینی با افتابه اش بر سر سامی میزند و دخترش را می طلبد*

 *پری گوشه ای نشسته و عمه عمه میکند😭*

*مهی از کرسی زنش خاهرش را میخاهد*

 *ماهی ارام ارام از جو خارج شده و سوار لامبورگینی اش میشود*

 *همه با هم: کجا؟*

 *ماهی: میخام برم سوار بر اسب سفیدم دنبال عشقم😍*

 *شیپر ها اینبار تا میان دهن وا کنند ننه دینی و بقیه هم با او همراه میشوند: شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان شیهان😂*

ادامه دارد ............


سامی: چطو بود؟😁

همش کار خودمه 😁

با تچکر از مهی بابت جا ب جایی پارتای قبلی و این پارت😁

مهی: خواهش میکنم😑

سامی: نظر لایک فراموش نشه

راستی کاتی پوسترو بی زحمت درست کن🌹😁

شینی: درستیدم ._. اما احساس میکنم خیلی زشت بیده ._.

آفتابه مسی تمام

♡افتابه مسی♡p7♡

 

*و ان مرد کسی نبود جززز*

 

*ترامپ با زیر شلواری گل گلی._.

*ترامپ از ماشین خود پایین می آید و دستی بر موهای خود میکشد *

*همه پوکر نگاهش میکنند*

*ترامپ فکر میکند همه از درصد بالای جذابیتش به او نگاه میکنند و پایش را بالا میگیرد تا مردم کف آن را لیس بزنند*

*همه عوق میزنند🤢*

*ننه دینی صبرش تمام میشود و نمیتواند ترامپ خل شده را با شلوار گل گلی تحمل کند*

*به اطراف مینگرد*

*نظرش به ماهی جلب میشود *

*ماهی فکر ننه را میخواند*

*با چشمانی 0___0 به ننه مینگرد*

*به ننه التماس میکند که این فکر را از سرش بیرون کند*

*اما ننه دست بر نمیدارد و میرود و در گوش خواهرش محی نقشه را میگوید*

*ننه محی بسیار از این پیشنهاد ننه دینی خوشش می اید و او را تشویق میکند*

 

*ننه دینی میپرسد:محی حالا چجوری این کار رو انجام بدیم؟*

 

*ننه محی ان لحظه مغزش هنگ میکند و قابلمه ی خود را برمیدارد و با ان به سر خود میزند اما تاثیر نمیکند*

 

*ننه میرود تا از مارال نظر بخواهد*

*مارال میگوید:پیش پیش پیش فیش فیش فیش(چیه .__. مثلا داره در گوشش میگه دیه)*

*ننه از نقشه ی مارال بسی خرسند میشود و برای تشکر از او با افتابه بر نشیمنگاهش میزند*

 

*مارال و ننه دینی به ارامی به سوی ماهی میروند *

*ننه دینی به مارال چشمک میزند;)*

*ناگهان مارال شال ننه محی را به دور چشمان ماهی میبندد*

*و ننه دینی میخواهد وارد عمل بشود که متاسفانه میبیند ماهی ابرویش میرود*

*ننه با خود میگوید چه کنم چه نکنم؟ که فکری به ذهنش می اید* 

*از افتابه خویش به عنوان بلندگو استفاده میکند و عربده میزند:ماهیییی بدو یجوری شلوار مبارکتو بده بهم بدم به این ترامپ ننه مرده *

*مارال در گوش ماهی میخواند:یا همین الان شلوارتو میدی یا مجبوری شب موقع خواب با شینا در یک تخت بخوابی*

*ماهی با اینکه از خدایش است ولی میگوید باشه باشه میدم*

*و تمبان(همون شلوار) خود را به ننه دینی میدهد*

*ننه دینی به سرعت جت به سمت ترامپ میدود تا شلوار را در کله اش جای دهد(امممم چیزه اشتب شد یعنی شلوار را به او بدهد)*

*و ننه دینی همانطور که میدود نگاهش در نگاه ترامپ گره میخورد*

*ولی ننه یادش می اید که قبلا با دمپایی خود ازدواج کرده است*

*و به همین دلیل نگاهش را از ترامپ میگیرد و شلوار را در سوراخ دماغ های ترامپ میکند(ای بابا بازم اشتب شد .. ینی شلوار را به اون میدهد)*

*ترامپ که خل شده است نمیداند با شلوار چه کند*

*از ان ور ماهی عربده میزند شلوارم کجایی دقیقا کجایی ؟ کجایی تو بی من . تو بی من کجاااایییییی*

 

*ننه دلش برای ماهی میسوزد و ناگهان چادر خود را بر کمر ماهی میبندد*

شینی  با چشمانی0___0 به وی مینگرد *

 

*عربده میزند:الماهی والعرب... هاتانِ بنتانِ0___0 و النسیانِ والمنگولانِ(و هر چیز عربی چرت و پرتی که میداند میگوید)*

*ماهی با نگاه کردن به خودش همچو خر میخندد*

*همه ابراز تاسف میکنند که بزرگ خاندانشان به این وضع افتاده*

*ننه محی شال خود را بر روی چشمانش میبندد و به سمت ترامپ میرود تا شلوار ماهی  را به او بپوشاند*

*یک عده زن با لباس های بسیار نامناسب از انجا رد میشوند*

*ننه دینی یاد جوانی هایش می افتد*

*و یکدفعه ............!*

________________________________________________________________________________________________

افتابه مسی تمام

شینی: تادام پوستر درست شد😁

ساری سامی😁

تا اومدم پوستر رو درست کنم حالم خراب شد بحاطر کلیه ام و هزارتا ماجرا😐

خلاصه همین الان وقت کردم درست بکنم😁

ببخشید اگر بد شده😶

پ.ن: مشکلی نیست با ماهی تو یک اتاق میخوابم ولی ماهی رو تو یک کمد زندانی میکنم بعدش خودم با خیال راحت تو اتاق میخوابم😁😂

سامی:تنکیو عاااوولی بشده😁

♡افتابه مسی♡p6♡

 

ننه کجایی که ببینی بچت دستش شیکست 😭

*وی در ذهنش نقشه ی قتل سامی را میکشد*

 

~این قسمت:مطربان اسکیول~

*و بی هدف شروع ب راه رفتن می کنند

.

.

.

*در راه فکر هایشان را روی هم ریخته و فکر میکنند ک چ خاکی‌بر سر خود بریزند😐*

*تا اینکه ب خیابانی پر از کسانی ک دارن اهنگ میخونن و پول در میارن میرسند*

*ناگهان فکری ب سر مهی خطور میکند*

*او میگوید ک برای پول در اوردن باید مطربی کنیم*

قیافه ی بقیه اینگونه میشود :O___o

*  هیچکدام قبول نمیکنند*

*ننه دینی افتابه را با یک حرکت ب ترتیب بر سر انها فرود می اورد و میگوید که شما غلط میکنین نمیرین😐*

*انها باز هم قبول نمیکنند*

*وی افتابه مسی را ب نشانه ی تهدید ب انها نشان میدهد*

*بقیه با ترس و لرز قبول کرده و بند و بساط مطربی را جور میکنند*

*انها بلاتکلیف ایستاده اند و ب هم زل میزنند .__.*

*ناگهان سامی شروع ب خواندن میکند*:

I got a song filled with shit for the strong-willed

*همه سر ها ب او بر میگردند*

سامی ادامه میدهد:

When the world gives you a raw deal

 

Sets you off ’til you scream, “Piss off! Screw you!”

 

When it talks to you like you don’t belong

 

Or tells you you’re in the wrong field

 

When’s something’s in your mitochondrial

 

‘Cause it latched on to you, like—

 

Knock knock, let the devil in

 

Manevolent as I’ve ever been, head is spinnin’

 

This medicine’s screamin’, “L-L-L-Let us in!”

 

L-L-Like like a salad bowl, Edgar Allan Poe

 

Bedridden, shoulda been dead a long time ago

 

Liquid Tylenol, gelatins, think my skeleton’s meltin’

 

Wicked, I get all high when I think I’ve smelled the scent

 

Of elephant manure—hell, I meant Kahlúa

 

Screw it, to hell with it, I went through hell with accelerants

 

And blew up my-my-myself again

 

Volkswagen, tailspin, bucket matches my pale skin

 

*چند نفر برای شنیدن اهنگ دور سامی جمع میشوند*

*ساری هم کم نمیاورد و او هم شروع ب خواندن اهنگ کیل دیس لاو بلک پینک میکند*

*چند نفر ب دور عاری جمع میشوند*

*مهی عصبانی شده و داد میزند: اونننن اهنگووووو بدون مننننن میخونییییی!؟؟!😡*

*سپس مهی همراه سامی شروع به خواندن میکند*

*و افی هم از حالت بی حوصلگی در می اید و شروع ب خواندن اهنگ پوست شیر ابی میکند*

افی:

قلب تو قلب پرنده

پوستت اما،  پوست شیره

زندون تنو رها کن

این پرنده ، پر بگیره

ساری:

Let's kill this love!
Yeah, yeah, yeah, yeah, yeah
Rum, pum, pum, pum, pum, pum, pum
Let's kill this love!
Rum, pum, pum, pum, pum, pum, pum

سامی و مهی:

Venom
(I got that) Adrenaline momentum (venom)
Not knowing when I'm
Ever gonna slow up and I'm
Ready to snap any moment-um
Thinkin' it's time to go get 'em
They ain't gonna know what hit 'em
(When they get bit with the)
Venom

*بعد از چند دقیقه هرکی بود و نبود دور ان چهار نفر جمع میشوند🤣*

*بقیه ی مطربان عصبانی میشوند و با چشمانی ب خون بسته ب ان چهار نفر مینگرند😡*

*انها بساط خود را جمع کرده و میروند تا جای دیگری کاسبی کنند*

*بعد از پایان اهنگ ها مردم پولی برای انها میگذارند*

*در حالی ک سامی و ساری و مهی و افی درحال پول شماردن هستند یک لیموزین جلوی انها می ایستد*

*مردی از ان لیموزین پیاده میشود*

*و ان مرد کسی نبود جززز . . . *

___________________________________________________________________________________________

بییسکویت خوب من😐

پر انرژی نسترن😐

سلامت و شیرینه بدون شکرر😐

نسترن ، صفر درصد😐

کیف دلارو کوک کن😐

هم تو کار ، هم خونه😐

خستگی هارو دور کن😐

نسرن صفر درصد😐

بیسکوییت صفر درصد نسترن شما را ب دیدن ادامه ی برنامه دعوت میکند😁

(عکس بیسکوییت نسترن ب دلیل زیاد کردن حجم پست برداسته شد -__-)

مجری برنامه:

با عرض پوزش تبلیغات اشتب پخش بشد الان پست تمام شده اس😁

چشتون در اد نمیگیم اون مرده کیه😝

تا پارتی دیگر خداحافظ😁

________________________________________________________________________________

آفتابه مسی تمام

♡افتابه مسی♡p5♡

دستم ایشکستتتتتتتتتتت

متاسفانه پوستر نعریم

__________________________________________________________

~قسمت پنجم:امریکا~

*ناگهان زمین دهان وا کرده و همه ب دنیای دیگری پا میگذارند*

*همه با هم شروع ب عر زدن در حالی ک روی هوا معلق هستند میکنند*

*تکه های سقف خانه ی پچل روی هوا همراه انها معلق است*

*تکه ای از سنگ های خانه بر سر سامی فرود می اید*

*کسی ب او توجه نمیکند*

*بعد از نیم ساعت همچنان روی هوا هستند*

*حوصیشان سر میرود*

*همه یکصدا عر میزنند*

*ناگهان همه میبینند ک دارند فرود می ایند*

*عر انها ب جیغ تبدیل شده و غزل خداحافظی خود را میخوانند*

*وقتی ب پایین میرسند متوجه میشوند که هنوز روی هوا معلق هستند-__-*

*مهی متوجه چیزی شبیه اهرم میشود*

*اهرم را میکشد*

*ناگهان همه ب زمین می افتند*

*بعد از برسی کامل متوجه میشوند ک روی این چیزایی ک میرن روش و باد میزنه و روی هوا معلقت میکنه فرود آمدند🤣*

قیافه ی انها بعد از فهمیدن اینکه تمام این مدت سرکار بوده اند:😑

*بهی از انجا بیرون می اید و با دیدن جایی ک در ان هستند جیغ میزند*

*بقیه هم ب سوی او میدوند تا ببیند چه شده اس*

*ناگهان میبینند ک در یکی از شهر بازی های لس انجلس فرود امده اند*

*کسانی ک در شهر بازی هستند با صورتی پوکر ب انها نگاه میکنند😐

*انها متوجه میشوند ک چقدر ضایه شدند و خود را جمع و جور میکنند*

*همه ب خود می ایند و یادشان میاید ک در امریکا هستند*

*کرسی متوجه میشود ک سامی در انجا حضور ندارد*

*از بقیه سراغ سامی را میگیرد*

*بقیه هم نمیدانند*

*پری ب جایی اشاره میکند و میگوید: فک کنم جواب سوالتو اونجا بگیری😐*

*ناگهان سامی را درحال اسکول بازی و ادا در اوردن پیدا میکنند *

قیافه ی سامی :

*او را از ان وسط جمع میکنند*

*وی با چهره ای دیوانه مانند ب بقیه نگاه میکند*

*ناگهان ننه دینی از فاصله ی صد متری افتابه مسی اش را بر روی سر سامی فرود می اورد*

*عقل سامی برمیگردد*

*همه با تعجب بر میگردند*

*ننه دینی را با حالت قهرمانانه ای میبینند*

*سامی بلند شده و بعد از فهمیدن اینکه در امریکا هستند دوباره خل میشود*

*ننه دینی با صورتی پوکر دوباره افتابه را بر سر سامی فرود می اورد*

*سامی تشکر کرده و همه همینطور بدون هدف شروع ب راه رفتن میکنند*

ادامه دارد............

آفتابه مسی تمام

♡افتابه مسی♡p4♡

°آفتابه مسی°

~قسمت چهارم : خانه ی ارواح ~

__________________________________________________________ 

* همه با دیدن خانه ی جدید اینگونه میشوند:o____0*

* و نیز به مهی مینگرند که میگفت خانه ی جدید همانند برج های دوقلو است. پس کجاس؟ *

* و بازم نیز نیز نیز نیز نیز نیز مهی را مورد عنایت جر دادن قرار میدهند *

* مهی در پاسخ می‌گوید که خودش هم از این قضیه خبر نداشته است و این بدتر بقیه را عصبی می گرداند و نیز بازم مهی را مورد جر دادن قرار میدهند*

* ننه دینی با افتابه مسی اش دنبال مهی افتادن کرداهه ،_، و بقیه در خانه ورود کرداهه *

* جنازه ی ماهی در پشت وانت موندن کرداهه* 

* بقیه نیز خانه ی جدیدشان را همانند خانه ی ارواح میدانند کرداهه*

* همه کرداهه کرداهه کرداهه*

* و بازم با دیدن بقیه ی مکان های دگر خانه که شامل از : سقف ریزش کرده ، حمام و توالت خراب ، آشپزخانه ی کثیف و با بهتر است بوگویم به کل خانه ی پچل.__. مهی را نیز مورد عنایت جر دادن کرداهه*

* و بازم کرداهه کرداهه کرداهه کرداهه....... همچنان کرداهه ها وجود دارند و بقیه نیز خبر ندارد *

* اگر میبینید که بنده اینگونه قاط زده ام ... کرداهه کرداهه کرداهه .... بدانید .... کرداهه کرداهه .... از اثرات ارواح ها ... کرداهه کرداهه .‌..... ارواح در جلد بنده رفته ... کرداهه کرداهه....*

از زبان اروبوح .... چیزه یعنی ....کرداهه کرداههه...... نه باو یعنی همون راوی .____.( بعدا میفهمید کیه راوی * من نیستما* )

* جن و ارواح کل خانه را موعود فرمایید ... چیزه یعنی کل خانه را فرا گرفته بود....*

* آن گاه جن ها در جلد بقیه رفته و نیز فرد مورد نظر با چشمانی سرخ و همانند خون آشام ها به دنبال بقیه افتادن کرداهه*

* همچون کرداههه*

* و بازم کرداهه*

* عاری: کرداهه کرداهه کرداهه کرداهه کرداهه کرداهه کرداهه کرداهه کرداهه*

* در تمام اهالی خانه این اتفاق افتادن کرداهه و همه نیز میگفتن کرداهه کرداههه*

* خب بزارید رک و رو راست گفتن کرداهه*

* همه با ترس و وحشت در خانه خوابیدند *

* و نیز بازم جنازه ی ماهی در پشت رخش سفید سامی .... یعنی بوگاتی ..... ای بابا یعنی همون وانت سامی -___- است .....*

* همه در خانه در بغل هم خوابیده بودند و بعضی ها نیز از ترس نصف شب شروع به جیغ زدن کرداهه *

* ننه دینی در پاسخ این جیغ زدن ها افتابه ی خود را از آن سوی اتاق به سوی دگر اتاق که بر کله ی فردی که جیغ میزند فرود می آورد*

* ناگه کرسی جیغ میزند و ننه آفتابه اش را بر سر او کوبیده تا نیز خفه گردد*

* سامی نیز همچون مانند خون آشام ها با چشم هایی  سرخ از خواب بلند شده *

* انگاری جن در اون فرو رفته اس*

* سامی نیز عربده میزند بر سر کرسی که چرا جیغ زده اس ؟ و از خواب ناز سامی او را بیدار کرده اس ؟*

* سامی نیز شروع به تعریف کردن خوابش میکند که داشت خواب بوگاتی مدل اخر را میدیده اس و نیز از آرزو هایش میگوید که دوست دارد یک نمایشگاه ماشین داشته باشد*

* و نیز شروع به گریه کردن کرداهه که چرا کرسی اورا از خواب به ان خوبی بیدار کرد*

* کرسی نیز در کنار سامی آمده و اورا ماچ کرده و در بغل خود میشکد و میگوید: عیبی نداره .... دفعه ی بعد خوابشو میبینی *

* شیب سازان سریع آن هارا مورد شیب سازی قرار میدهند *

* ننه دینی میگوید : خاک بر سرتون-_- اینا خواهر برادرن *

* شیب سازان نیز لال میگردند*

* کرسی نیز میرود تا یک لیوان آب برای سامی بی آورد که ناگهان شروع به جیغ زدن میکند *


بیژن بیژن بیژن😉

بیژن بزن جا بیاره حالتو😉

امین حیایی: بیژن بزن خونت نیوفته😎

( دیدید سر صحنه ی حساس فیلم ها ، پیام بازرگانی ها شروع میشه 😁🤣الانم اینطوری شد🤣)


با محصولات میهن شاد باش😌

میهن شما را به دیدن ادامه ی برنامه دعوت میکند😌


مجری: قبل از شروع برنامه سپاس گذاری و قدر دانی از اسپانسر برنامه ی آفتابه مسی از شبکه ی اسکول بازی میکنیم😂

پنیر صباح لاکتیکی😎

صباح سلامتی میاره😐

پنیر صباح لاکتیکی شمارا بازم به تماشای ادامه برنامه دعوت میکند😐


* انگاری او نیز در چاله ای پرت شده و نیز فقط تنها از سامی تقاضای کمک دارد*

* سامی نیز بازم در حال عر زدن است *

* به خودش می اید و نیز جو گیر میشود *

* سامی همانند سوپر من به کمک کرسی میرود و او را با زور بازوی خود بیرون می آورد *

* تا شیب سازان می آیند دهان خود را باز کنند ننه دینی با افتابه مسی بر سر آن ها زده و بازم نیز همه خفه میگردند*

* بدون آنکه کسی بفهمد جنازه ی ماهی نیز بر میخیزد و به اتاقی میرود و در آن اتاق را میبندد*

* در آن سوی قضیه ارواح ها دنبال اهالی خانه افتاده و همه حیغ می‌زنند *

* بعضی ها عر میزنند و تمام این قضایا را گردن سامی می اندازند که اگر او به آنتالیا نرفته بود اینگونه نمیشد*

* سامی نیز برمیگردد و میگوید تقصیر او چیست؟ وقتی که جایزه ی بستنی سالار میهن یک سفر خارجه بوده اس و او در این قرعه کشی برنده شده اس ؟*

* صدای وحشتناکی در خانه می پیچد و همه نیز سکوت میکنند و جیغ نمیزنند*

* ناگهان در به شدت به هم کوبیده میشود و صدایی نیز میگوید: من همیشه کوتاه اومدم ولی دیده نشدم ..... کوتاه اومدن دیده نمیشه .....‌ بلکه کوتاه نیومدن دیده میشه.....*

* همه نیز شروع به عر زدن میکنند که این کیست؟ *

* سامی نیز با جیغ میگوید: تو کی هستی؟*

* صدا نیز پاسخ میدهد: روح وانت خدا بیامرز ! *

* سامی میگوید: ماشین که هنوز دم در پارکه*

* صدا نیز میگوید: پ.ن.پ ..... من ارواح این خونه ام ..... کی جرعت کرده آرامش منو بهم بریزه ؟ شماها بدون اجازه ی من اومدید اینجا ؟*

* همه نیز شلوار های خود را خیس میکنند و افی به انها شلوار های زاپاس میدهد*

* ناگهان صدا نیز میگوید: این بوی بد کیست ؟*

* همه نیز پاسخ میدهند: سوشی بوگندو*

* و بازم ناگهان دستی دور گردن سوشی پیچیده شده و او را با خود برده *

* ننه دینی غش میکند*

* صدا میگوید: از اینحا برید تا سرنوشت شماها هم مثل اون بوگندو نشده*

* ناگهان شینا نیز میگوید: بوگندوی پرو !*

* صدای مبهمی ( مبهم) از پشت می آید که میگوید: شما بیشتر پرویی !*

*صدا همانند شیطان ها خنده های شیطانی میکند*

* همه بازم شلوار های خود را خیس میکنند و دگر افی شلوار ندارد که به انها بدهد*

*ناگهان سیل عظیمی در خانه به راه می افتد و همه را در خود فرو میبرد*

* همه نیز یه صدا میگویند که غلط کرده اند که به این خانه امده اند*

* صدا نیز سیل را از خانه بیرون میکند و میگوید: گمشیننننن بیروننننن*

* همه نیز میگویند : اونوقت کجا بریم؟؟*

* صدا نیز خشمگین میشود و مار های بزرگ و وحشتناکی از لابه لای دیوار ها بیرون میاید*

* همه ی انها به دور گردن فرزند های ننه دینی می‌پیچند و قصد خفه کردن انها را دارند*

* سامی نیز فریاد میزند: باشه باشه میریم بیرون *

* وقتی که انها دارند از خانه بیرون می ایند ناگهان دری را میبینند که لای آن باز است*

* پری نیز سرک میشکد و  با چیزی که میبیند فریاد میکشد*

*همه نیز به سوی در اتاق میروند و با چیزی که میبینند جا می خوردند*

* تنها فقط در آن اتاق کسی نبود جز.....*

* ماهی بوگندو که داشت با ارواح ها صحبت می کرد و انها را وادار به ترساندن ما ها میکرد *

* ماهی نیز داشت مدیتیشین میکرد و هیچ حواسش نبود که دستش رو شده اس و بقیه نیز با چشمانی سرخ به او مینگرند*

* ننه دینی نیز فریاد میزند: مگه تو نمرده بودی ؟ *

* و تا می آید افتابه مسی اش را بر سر ماهی بکوباند .... *

* زمین دهان باز میکند و همه پا به دنیای دیگری می گذارند....*

*ادامه دارد....*

آفتابه مسی تمام

♡افتابه مسی♡p3♡

 

خدایی سامی منو مجبور به چه کارایی میکنی😑😑😑

بعدا به حساب تو یکی میرسم😑

پارت سوم :

°آفتابه مسی°

~قسمت سوم : وانت ~

________________________________________________

* سامی بازم عمامه در تن خود دارد و پای تلویزیون است*

* بقیه در حال جمع کردن اسباب هستن *

* سامی نیز به انها اهمیت نمی‌دهد*

* تا شب تمام اسباب اثاثیه‌ جمع شده و فردا صبح راهی خانه ی جدید میشوند*

* مهی نیز از خانه ی جدید تعریف های زیادی میکند و میگوید که همانند برج ها دو قلو است*

* نیز نصف شب میشود *

* ننه دینی میرود در حیاط و با صدای بلند عررررررررر میزند *

* همه نیز  از خواب بلند میشوند تا ببیند ننه دینی چش شده است؟*

* تمامی دخترها ننه دینی را همراهی میکنند*

* ان شب انجا به «عر خانه» تبدیل شده بود و همه عر میزدند*

* همه یک صدا اینگونه بودند : عررررررررررررررررررررررررر(T0T)*

* بعضی ها از بدبختی هایشان *

* بعضی ها از درد هایشان *

* بعضی ها از بوی بد سوشی بوگندو*

*نیز تا صبح همه عر زدند*

* بلاخره همه نیز به خودشان می آیند و میبینند که باید دگر از خانه بروند*

* سامی که هنوز عمامه در تن دارد میرود تا یک لیوان آب برای عاری بیاورد *

* اما در وسط راه ، عمامه ی سامی در زیر پای او گیر کرده و سامی نیز به کارتن های اسباب کشی خورده و همه بر سر او آوار شده*

* سامی نیز می نالد *

* ننه دینی عصبی میگردد و با اسلحه ی جدیدش یعنی « آفتابه مسی »بر سر سامی زده تا او ادب بگردد*

* همه نیز دست به دست سریع اسباب ها را جمع کرده *

* ننه تازه یادش می افتد که باید با یک وسیله نقلیه اسباب هارا جابه جا کرد*

* رنگ از رخسار سامی نیز پریده*

* سوشی بوگندو یاد وانتی( وانت) که با وام ازدواج خودش و ننه دینی گرفته اس می افتد*

* زیرا بخشی از این پول را برای سامی یک وانت گرفته و بقیه اش را صرف ماه عسل او و ننه دینی که به گلاب گیری کاشان رفته بودند کرده *

* سوشی به سامی میگوید که وانت خود را بیاورد *

* بدتر رنگ از رخسار سامی میپرد*

* سامی نیز با عمامه اش میرود و وانت داغون خودش را می آورد*

( توی این مدت همش سامی وانتش( وانت ) رو قایم میکرده چون داغونش کرده)

وانت سامی:

( فقط خودش میتونه بشینه توش و رانندگی کنه .... بقیه پشت وانت میشنن*

*ننه نیز میگوید که چرا وانت سالم را اینگونه کرده اس؟*

* سامی میگوید: ننه هنوز گواهینامه نگرفتم *

* ننه بازم با « آفتابه مسی » بر سر او زده*

* تمام اسباب هارا پشت وانت جا داده و بقیه نیز پشت وانت ، لا به لای اسباب ها نشسته*

* سامی نیز استارت میزند اما ماشینش روشن نمیشود*

* بازم استارت میزند اما ماشینش روشن نمیشود*

* همگی نیز شروع به هل دادن وانت سامی کرده *

* وانت سامی نیز راه می افتد و همه سوار بر رخش سفید سامی... ام چیزه یعنی وانت داغون سامی میشوند*

* سامی به یک اتوبان خلوت میرسد و با وانت خود گاز میدهد*

* احساس میکند در مسابقه ی رالی است و بیشتر گاز میدهد*

* ناگهان ماهان همراه با افتابه مسی ننه دینی از پشت وانت در اتوبان افتاده و سامی انها را جا گذاشته *

( خودتون همه چیز رو تصور کنید ....‌جرررر🤣)

* ننه دینی فقط بخاطر افتابه اش بزور سامی را متوقف کرده *

* ننه از پشت وانت پیاده میشود و افتابه ی خود را در آغوش کشیده *

* به ماهان که در کف خیابان غش کرده اس توجه ای نمی کند و به سامی میگوید که راه بی افتد*

* و بازم ماهان جا می ماند*

* تازه ماهان به هوش امده و دنبال وانت سامی افتاده *

* سامی نیز تازه یادش می افتد که ماهان را جا گذاشته اس *

* ناگهان سامی با سرعت زیاد دنده عقب گرفته و به سمت عقب می اید تا ماهان را سوار کند*

* اما سامی نیز نمی تواند وانت خود را کنترل کند و هی دنده عقب میگیرد *

* ماشین نیز به صورت دنده عقب به دنبال ماهان افتاده و ماهان نیز پا به فرار میگذارد*

* ناگهان وانت سامی ، ماهان را له نموده *

* ماهان همچون جنازه در کف خیابان پخش شده*

* جنازه ی ماهان را پشت وانت گذاشته و راه می افتند*

* نیز سامی هی به پایین شهر میرود تا اینکه شب به خانه ای که مهی میگفت میرسند*

* و همه نیز نیز نیز نیز نیز ....... *

* ادامه دارد*

آفتابه مسی تمام

♡افتابه مسی♡p2♡

° آفتابه مسی°

~قسمت دوم: حاج سامی ~

______________________________________________________________

*به علت اینکه همسایه ها بسیار مذهبی هستن ، ننه دینی به جای اینکه به انها بگوید که فرزندانش از آنتالیا برگشته اند . گفته بود که از محل زیارتگاه خداوند متعال آمده اند و سام را باید دگر حاجی صدا کرد . *

*آنها هم باور کردند بودند و غافل از این بودند که محل زیارت گاه خداوند متعال در این کرونا بسته اس .___.*

* همه ی همسایه ها اصرار داشتند که به قول خودشون حاج سامی را ببینند اما بازم از این غافل بودند که همین الان حاج سامی با شلوارک نارنجی اش رو کاناپه لم داده است و جلوی باد کولر دارد شاخه ای انگور همانند پادشاه ها بالا می اندازد *

* ننه دینی در جا به سوی سامی می آید و میگوید: ننه بلند شو یه عمامه ای یه چیزی بکن تنت! اینا میخوان حاج اقا شون رو ببینند !*

* سامی نیز میگوید: ننه تقصیر خودت بود ، باید از همون اول راستش رو به همه میگفتی که من رفتم آنتالیا نه مکه-_- *

* ننه نیز هل میکند و دگر نمیداند چیکار کند *

* ناگهان مهی نیز می آید و در گوش ننه دینی میگوید: بریم عمامه ی مهدی قلی خان رو کش بریم *

* ننه نیز مثل جت از دیوار خانه ی مهی قلی خان یواشکی بالا میکشد و میرود در اتاق مهدی قلی خان و عمامه ی او را کش میرود و میاید خانه *

* او را نیز جلوی سامی گذاشته و میگوید: بپوش و برو یه سلامی بده به همشون و برگرد*

* سامی نیز بزور بلند میشود و عمامه را میپوشد *

* پری نیز جیغ میزند و میگوید: عررر چقدر بو میده ! *

* پری نیز عمامه ی سامی را از تن او در آورده و در حمام برده و شسته*

* با سشوار آن را سریع خشک نموده و در تن سامی کرداهه و راهی کوچه کرداهه*

* همه ی همسایه ها سامی را مورد پرستش و او را مقدس می شمارند *

* برخی ها بر سر او پول ریخته و سامی اینگونه به انها مینگردo__0 *

* سامی برای اینکه خودش را بیشتر حاجی نشان دهد و تنها بیشتر بر سر او پول بریزند ، بر میگردد و میگوید: کوثر خانم میشه اون تسبیح من را بدهید ! *

* ناگهان به قول سامی افسانه خانم با چادری که ننه دینی بزور در سر او کرده بود آمد جلوس در خانه و گفت : کوثر خانم دارن فیلم ترکی .... ام چیزه یعنی دارن نماز میخونن*

( مثلا اینجا اومد درستش کنه ) 

* و نیز به قول حاج سامی ، افسانه خانم تسبیح را به دست حاج سامی داده و از الکی میرود نماز بخواند*

( افی هم میره مثلا به کرسی ملحق میشه که فیلم تکی ببینه اما بقیع فکر میکنن که میخواد بره نماز بخونه)

*ناگهان ماهی هم با عمامه نیز به جمع همسایگان و حاج سامی میپیوندد و او هم نقش حاجی هارا بازی میکند که او هم پولی گیرش بیاید *

* همسایه ها با تعجب میگویند: مگر ایشان هم به مکه رفته اند؟ *

* ننه دینی با فریاد توی کوچه می آید و میگوید : اونم از وسط راه به حاج سامی ملحق شده *

* همه اینگونه به حاج ماهی و حاج سامی مینگرد:o___0*

* پس از اینکه حاج خانم کرسی و حاج خانم عاری فیلم ترکی دیدند .... ام چیزه یعنی نماز هایشان را خوانند میروند به جمع همسایگان میپیوندند و بقیه انها را مورد ستایش و پرستش قرار میدهند*

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

فردا صبح به وقت:12:30 دقیقه ی ظهر 

* سامی و ماهی نیز عمامه های خود را میپوشد و به کوچه میروند *

* سامی تا نیز پایش را از در بیرون می گذارد کاتی داد میزنند : سامی ، سامی برگرد ! داره از جم جونیور پونی کوچولو پخش میکنه ! بیا این قسمت پینکی پای توشه !*

* سامی همچون مانند گاف .... ام چیزه همانند بچه ها جیغ میزند: پینکی پای عشقمممم °-° *

* و با عمامه اش میرود پای تلویزیون مینشیند و با ذوق به عشقش مینگرد*

* ماهی نیز اینگونه0__o به او مینگرد و سامی را نیز آن طرف پرت کرده و میگوید: برو اون طرف ! آی تون(i Toon) داره فروزن 2 رو نشون میده ! من میخوام کراشمو ببینم !*

* ماهی و سامی نیز در گیر میشوند بر سر کنترل تلویزیون *

* ناگهان عاری داد میزند: اون کنترل لامصب رو بدید به من ! میخوام فیلم کره ای ببینم *

* خلاصه درگیری وحشتناکی بین تمام اعضای خانواده‌ راه می افتد بر سر کنترل ماهواره *

* کرسی جیغ میزند: اونو بدید من میخوام اوگی ببینم !*

* پری نیز میگوید: میخوام انیمه ببینم*

* درگیری تا نیم ساعت نیز ادامه دارد و نیز بحث آنتالیا باز میشود در میانه ی دعوا *

* ناگهان در این هنگام یکی از همسایه از لای در خانه سرک میکشد و میفهمد : به به ! اینها به مکه نرفته اند بلکه به سفر خارجه رفته اند و عشق و حال کرده اند! پس آنها حاجی ها قلابی بوده اند ! اگر اینها حاحی بودند در خانه ی خود ماهواره نداشته اند*

* او نیز سریع به سمت خانه ی مهدی قلی خان میرود و تمام ماجرا را به او میگوید*

* مهدی قلی خان عصبی میگردد و زود و سریع و شتابان به سوی خانه ی ننه دینی میرود *

* با اعصبانیت در خانه ی او را زده* 

* ننه دینی در خانه را نیز باز نموده و میگوید: چی شده مهدی قلی خان ؟ *

* مهدی قلی خان نیز پاسخ میدهد: همین الان تمام اسباب و اثاثیه هاتون رو جمع میکنید و از اینجا میرید*

* ننه با تعجب میگوید: برای چی مهدی قلی خان؟*

* پس از نیم ساعت جر و بحث کردن ننه دینی نیز با ناراحتی همراه با فرزندانش شروع به جمع کردن اسباب و اثاثیه ی خانه ی خود میکند تا به حال دیگری نقل مکان کنند*

ادامه ای باحال تر و بهتری دارد......

#حاج _ سامی😐

آفتابه مسی تمام

♡افتابه مسی♡p1♡

 

°آفتابه مسی °

~قسمت اول : کرم ریزی~

______________________________________________________________

* یک ماهی است که ننه دینی هیچ کس را با دمپایی نزده اس *

* ننه دینی به تنهایی میرود روی پله ی تنهایی خود که درون حیاط است می‌نشیند*

* انگاری از بیکاری حوصله اش سر رفته بود*

* فکری به ذهن ننه دینی خطور میکند*

* از جای خود بر میخیزد و داد میزند : کی داره چه غلطی میکنه؟*

* هیچ کس جوابی نمیدهد*

* ناگهان یادش می افتد که شوهرش بو میدهد *

* او را در وان حمام انداخته و شروع به شستن میکند*

* ذهن اهالی خانه نیز منحرف میگردد*

* ننه دینی بازم بیکار میشود و بازم نمی داند چیکار کند*

* انگاری از وقتی که گلی شوهر کرده است دگر کاری برای انجام دادن ندارد*

* ننه دینی بازم به ذهنش فشار می آورد تا ببیند چه کسی را میتواند با دمپایی بزند*

* یاد سامی می افتد که او با عاری و کرسی در آنتالیا به سر میبرند*

* با خود می گوید: همه ی بچه هام شوهر کردن رفتن*

* ناگهان یاد کاتی می افتد و به سوی او شتابان میشود*

* او را در حال ادیت کردن میبیند که دارد خون دل میخورد و جیغ میزند*

* بلاخره بعد از مدت ها دمپایی اش را پس کله ی او میزند و میگوید: چه مرگته ؟ خونه رو گذاشتی رو سرت؟*

* کاتی نیز پاسخ میدهد : ننه ولم کن*

* ننه نیز با چهره ای خشمگین میگوید : دمپایی درد نداشت که اینجوری وایستادی  جلو من داری حاضر جوابی میکنی؟*

* کاتی نیز میگوید: خیر ننه !دگر درد ندارد از بس با دمپایی در سر ما زده ای*

* ننه  به اسلحه ی جدید خود مینگرد و نیز به سوی wc روانه میشود*

* آفتابه  به دست از wc بیرون می اید و داد میزند : ماهی بوگندو کجاست ؟*

* مهی نیز از ان طرف فریاد میزند: داره به کراش هاش امضا میده*

* ننه دینه میگوید: وا مگه محمد رضا گلزاره که طرفداراش بیان دم در خونه اش ازش امضا بگیرن؟*

* ننه دینی نیز به سوی در خانه میرود تا ببیند که ماهی دارد چیکار میکند*

* پری در حالی که دارد سپند( اسفند) برای ماهی نیز دود میکند چشمش به ننه دینی می افتد*

* ننه دینی عصبی میگردد از اینکه این همه دختر دم در خونه ی او ریخته اند *

* برای جبران این قضیه با افتابه ی مسی ( مثلا جنسش از مس بود) بر سر کله ماهی میزند و او نیز غش میکند  و روی زمین می افتد*

* پری میگوید: وا خاک بر سرم ! ننه باهاش چیکار کردی؟*

* ننه میگوید : حقشه ! حقشه ! قورباغه هم قدشه*

* ناگهان ننه مانند بچه ها میشود و میرود در خانه های همسایه هایش و زنگ در خانه ها را میزند و فرار میکند*

* همه ی فرزندان او با چشمانی مانند پرتقال0__o  به او مینگرند که ننه شون چرا این گونه شده اس *

* سوشی بوگندو هم به همسرش ملحق میشود و او را همراهی میکند*

* کاتی نیز اعتراض میکند که چرا یک عدد سوشی پدر بزرگ همه ی ما شده اس ؟*

* همه شانه ای بالا می اندازند و هیچی نمی گویند*

* ناگهان افی میگوید: دیشا عشقهههه*

* همه اینگونه به او مینگرند: 0__o*

* دگر همسایه ها نیز عصبی میگردند که چندین دفعه زنگ در خانه ی هایشان را میزنند و هیچ کس پشت در نیست*

* خان محله یعنی "مهدی قلی خان " نیز تصمیم میگیرد که جلسه ی انجمن محله ای راه بی اندازد و کل اهالی محل به این مشکل رسیدگی کنن*

* هیچ کدام از اهالی محل نمی دانند که کار کی میتواند باشد *

* ننه دینی به همراه شوهرش به جلسه ی اهالی محله میرود و با قیافه ی مظلوم که کار او و شوهرش نبوده اس میرود در یکی از صندلی ها مینشیند*

* مهدی قلی خان شروع به صحبت کردن میکند اما ننه دینی یک بند میزند زیر خنده و میرود کنار مهدی قلی خان و میکروفون رو از او گرفته و صدایی بلند میگوید: حقتونه ! حقتونه ! تمام قورباغه ها هم قدتونه*

* اهالی محل اینگونه میشوند:0___o*

* ننه دینی و شوهرش سریع محل انجمن اهالی محل را ترک میکنند و به سوی خانه روانه میشوند*

* وقتی که وارد خانه میشوند میبیند که سامی و کرسی و عاری از آنتالیا تماس تصویری گرفته اند و دارند صحبت میکنند*

* ننه دینی چند فحش نیز بر سامی میدهد که چرا در این کرونا نیز به سفر خارجه رفته اس*

* کاتی نیز بر میگردد و میگوید: منم میخوام برم فرانسه بعدش برم لندن گردی*

* ننه نیز داد میزند: تو غلط میکنی توی این کرونا بری سفر ! و بعد نیز افتابه مسی در دست خود را بر سر کاتی نیز میزند *

* ماهی که تازه به هوش آمده اس از وقتی که ننه با افتابه در سر او زده اس به سوی ننه میرود و عکس مرغ پلنگی را نیز به ننه نشون میدهد *

* ننه یکبار دیگر با افتابه بر سر ماهی زده و او نیز بازم از حال میرود* 

* فشار ننه دینی روی 1000 میرود و شوهرش سعی به آرام کردن او دارد *

* ساشا نیز حال و احوال همسر خود را میپرسد و میگوید که چه چیزی حال او را نیز خوب میکند تا برایش فراهم کند*

* ننه پاسخ میدهد: بقیه هم بیان تا با افتابه مسی بزنم تو سرشون *

* ساشا نیز همه را مجبور میکند تا بیایند جلو و ننه با افتابه مسی در سر انها بزند*

ادامه دارد.......

 

آفتابه مسی تمام