شهر اسکول بازی

سلام به وبoskolbazi1399خوش اومدید🎪 اینجا اڪًـیپ ما ڪًـلۓ اسڪًـول بازۓ از خودشون درمیان🤪امیدوارم اینجا خیلۓ بهتون خوش بگذره🔥🖇️

یعنی خاعک تو سر همتون که امروز تولد شوهرمه-_-

خاعکککککک عالمممم که یادتوننن نییییییییی😑😑😑😑😑

ماهی تو که تولد خواهرته یادت نی؟😐

شوهرررررر عزیزمممممم

دورتتتتتتت بگردمممممم

اینا رو ول کن😑

به زنتتتتتتت بچسبببببب😁😑

الان واست کادو هاتو تحویل میدهم😍😜

 

پست .+.

سـلام العیکم ._.

هچ همین بای ._.

 

اجرای filter عز جیمین

ورژن اول:

 

ورژن دوم:

 

شاعد بوگین چرا دوتا ورژن گوزاشتم

خو معلومه 

1.هات بودن بیش عز هد

2.سخت بودن انتخاب

عاقا اولش ک داشتم میدیدم فک کردم موخاد بابا کرم برقصه دیگ نمد چراح•-•

ب هرکودوم نظر ندین اینو باس نظر بودین ک بدددجوری روش قفلی زدم

عاقا ی سوال•-•

چجوری وسط اجرا یدفه لباسش کولا عوض شددد؟•-•

عیححح*-*

نانانانانانانانانانانانانا

پیک یور فیلتررر

نامانل دام ابوا

نانانانانانانانانانانانانا

پیک یور فیلتررر

نگه نل ماکیوبوا

سر اون اوریگا دل گیا

ای نل ن مامه شی ووجو

*وی بدجوری با عاهنگ فاز گرفته و شروع ب رقصیدن با عاهنگ موکوند*

پ.ن:عاقا مودانم کیفیت ورژن دومش بدجوری ب قول کراش گولم شکوفه زدح ولی بهترشو ن پیداییدم=-=

چت روم !

گایز چت روم جدید زدم

اونجا میتونید به راحتی هر‌چقدر میخواید حرف بزنید و سکه هاتون تموم نمیشه

چت روم سابق نیست بلکه جدید بید•-•

توی گفتمان تمام توضیحات رو دادم •-•

آها راستی آدرسش هم به کسی به غیر از خودمونیا ندید-____-

با تشکر•-•🌹

پست •-•😂

جاعن من پنلارو😂

عنوان یکی مونده ب عاخری...😂

عنوان چهارمیو اونایی ک زوتوپیا دیدن میفهمن😂😁

عنوان پنجمی عم ک عاشکارهس😁

عنوان عاخریم عاخریه😐😁

سکه؟-#-

پولدار شدم؟😐

پست *^*

سیلووم*^*

یک عاری خودتو مرده بدون-__-

دو افیییییی تولدت موفالک***-***کادوهاتو دیروز دادم دیه حس امروز نی😂

سه میگم مگ میهن هنوز بازه¤_¤پ وب بوریم اونجا*-*

پری دخملم قرفونت برم کد قالب اون ابی صورتیه رو بوده*^*

فقط میهن بید؟*^*

و اینکههههههه

 

 

 

 

 

هیچی دیه😐😐

سلام خدمت خران عزیزم

خوبید؟

 

 

 

خوشید؟

 

 

 

 

سلامتید؟

 

 

 

 

چی میخواستم بگمممممم

امممممممم

تاالان یادم بودا-___-

 

اههههه لنتیییییییی

 

 

یادم نمیاددددد-_____-

 

 

://////

 

چرااااااااا-_-

 

 

اهاااااااا

 

 

عاری دیدی گفتم کرمه😎💫

خیلی ضایع بود😐

مادر ... ادمو بهتر از هرکس میشناسد😎💫

سوره ی دانیال نبی ایه ی 74738383292828*

 

 

 

و اینکه افی جان._.

مگه دست توعه کم بیای وب._.

من خودم شده میام به زور میارمت._.

 

 

 

 

 

 

و اینکهههههههه بی صبرانه منتظر فرداعممممم😎✌

انتقام سختتتتتتت😎😎😎😎😎😎✌

کلاس زبانننننن😎✌

 

هوهووووووووو😎✌💫

 

 

بازم پیغام مهی.....

خب خب سلاممممم😁😁😁😁(این نیشخند عصبیه)
خب خب عاری جونم😁
خوبی خوشی؟ خوش میگذره کرم ریزی حال میده؟😁🗡️
یه کلمه.....خیلی****و***********و******و******و******و*********و****** هستییییییی
یعنی دعا کن دستم بهت نرسههههههههههههه بییییی شوهررررررر نزدیک بود گریم بگیرههههههههه😭😭😭😭😭😭😭🗡️🗡️🗡️🗡️🗡️🗡️🗡️
شینی جون خواهر سینگل به گورم از طرف من انچنان عاری رو به بار مشت و گلد و کتک بزن که بگه غلط کردم ^^🗡️ بهشم رحم نکن عزیزم^^🗡️ افی توهم یه قبر 1717828392020927376473929101019928283883 کیلومتری برای مرحوم عاری بکن😁🗡️
دوم اینکه ماهی:1 خیلی خیلی پست احساسی بود بابابزرگ مشنگم ولی بدان که افی همان افی قبلی هست ولی بنا به دلایلی کم وب میاد😑هرچی هم راضیش میکنم بیاد وب اصن انگار نه انگار بزنم کلشو بکنم تو حلق شوفرش🗡️🗡️🗡️اها راستی یه چی دیه افی رو شست و شو مغزی بده که بیاد وب هزینشم پرداخت شدس😁🗡️
سوم اینکه:راستی بچه ها کسی تو وب بهمنی داریم؟اگه داریم بی زحمت بگه XD
چهارم اینکه:بهی عشقم پست عروسی رو دیگه خیلییییی بهش فلفل قرمز از نوع هندیش اضافه کردی مطمئن باش که تا لب مرز مرگ رفتیم و برگشتیم😂😂😂افی که تو وات داشت قبرمو میکند دیگه خدا میدونه سامی این پستو ببینه چه بلایی سرمون میاد🤲🏻🤲🏻🤲🏻 و اینکه پرییییی عخشمممم قالب وب خیلی گوگولیههههه منو یاد عاری میندازهههه****-***** اخیییی😻😻😻😻😻درد بلا همتون بخوره فرق سر خودتون😻😂😻😂😻😂😻😂
خب دیگه بابای😂😂😂😂😂


بای.....

قیمه قیمه ت میکنم عارییی😬😬😬

به جانننن همون داداش کچلییی که داری( گرچه نمیدونم کچله یا نه😐)

پوستتتتتت تووووو میکنمممممم😬😬😬😬😬

قیمه قیمه ت میکنممممممم😡😡😡😡😬😬😬

سوراختتتت میکنم😡😬😬😠

الان هر چی فشهههه بهت میدممم😠😠😠😬😠😬😡😠😬😠😬😠😬😠😠😬😬

وجینا: آرام خواهرم😐

خفهههههههه😡😠😬😠😡😠😬😠😡😠😬� 

منوووووو نصفففف جوننننن کردی*****😐😐😐😐😐😐😡😡😠😬😠😬😠😬😠😬

گایز...

خب...

به دلایلی نشد صب پست بزارم

اومدم دلیل پست دیروزمو بگمو برم

از وقتی که گفتینومو ساخته بودم یکی میومد همش تهدیدم میکرد که اگه از وب نری و بچه هارو ول نکنی هکت میکنم

اولاش برام مهم نبود 

ولی بعدش جدی تر شد...

چند ماه بعدش گوشی بابام هک شد و همون ی نفر گفت بهت تذکر داده بودم

بعد کم کم داشتم میترسیدم و میخواستم اینجا بگم قضیه رو 

یدونه پست هم اماده کرده بودم ولی فک کنم پنلمو هک کرده بود گفت که اگه بهتون بگم بلای بدی سرم میاره

منم بیشتر ترسیده بودم ک حتی شبا خوابم نمیبرد

بعد چند ماه ولم کرده بود منم فکر کردم از دستش راحت شدم

ولی بعد دو سه هفته گوشی داداشمم هک شد

بعد بهم پیام داده بود که فکر نکن ولت کردمو همچی تموم شده

بازم ترسم شدید تر شد

شبا گریم میگرفت

ولی نمیتونستم نیام

خلاصه دید هیچجوره ول نمیکنم اینجارو یجوری نقطه ضعفمو پیداکرد

مامانم...

تقریبا ی هفته پیش گفته بود باید بهشون بگی ازشون متنفری و بهشون فوش بدی 

ولی من نتونستم بگم...

فقط گفتم اگه با ی سیب زمینی دوست میشدم بهتر بود

بعد امروز مامانم وقتی داشت از بیمارستان بر میگشت تصادف کرد...

دکتر میگفت وضع مامانم خیلی بده...

دیگه نمیتونستم تحمل کنم واسه همین تصمیم گرفتم که همچیو بگم و تموم کنم

دیگه فکر کنم زندگی برام معنی نداره برام معنی نداره...

و اینم میخواستم بگم ک مواظب باشین...

چون پریروز فهمیدم که هکره تو اکیپ خودمون بوده...

دوستون دارم

خداحافظ

.

Afi

من خیلی منتظر این فرصت بودم که بیای وب

من یه عذر خواهی بزرگ بهت بدهکارم

خب نمیدونم چی بگم فقط میتونم بگم ببخشید

اگه کاری هست که انجام بدم که ببخشی بگو

شده حتی بگی از وب برو از وب میرم ولی لطفا منو ببخش

نمیدونم دلیل نیومدنت به وب اون موضوعه یا نه ولی اگه حتی یک درصدش اونه من حاضرم از وب برای همیشه برم

همچنین:

عروسی5 آخر

=چهلم ماهی

شب چهلم ماهی بود که افی بدجور حالش بد میشود...

کل اعضا دور هم بودند و متوجه میشوند که اولین خاک بر سر بازیه آنها روز عروسیشان نبوده... و از قبل...بچه ای در راه بوده!!!!!(خدایا...من جوونم😐...آرزو به زنده ماندن..دارم...)

فردا که میشود و روز چهلم ماهی است!...افی را به بیمارستان برده و.....

*برگشت به ابتدای داستان و زمان حال!

افی در اتاق زایمان بود و سام در حال خفه کردن بهی... زیرا قرار بود به گونه ای فقط عروسی خراب بشود! نه اینکه آنها بچه دار شوند و ماهی به دیار باقی بشتابد

بهی سعی داشت بگوید که به منچه شماها کارای خاک به سری انجام دادید! مگه من زورتون کردم!!؟؟بقیه قضیه ها هم من مسئولیتشو به گردن نمیگیرم*سوت زدن*

مهی نیز سعی داشت به سام بفهماند که این کار دوتایشان بوده و...

ناگاه برقها رفته!!! نوری نازل گشته!!!

همه ترسیده به سمت روشنایی نگاه میکنند...و ماهی...چیز...روح ماهی را میبینند!!!

سام گردن بهی را ول کرده و به سرعت سمت ماهی شتابیده و آن را میخواهد بغل کند که از وی رد شده و رو صندلی های بخش فرود میاید!😐💔

ماهی: عرزم به خدمتتون،من روحم😐 و اینکه اومدم شاهد صحنه متولد شدن نوه ی نتیجه نتیجه ندیده ندیده......ام باشم! *خود را از حالت ارواح در میاورد و ماهی سابق میشود😐*خب...من اومدم 😁

همه همچو بز(منظور از همه:سام،شینا،سوگل،دینی،کرسی،پری،رکسی(توجه:رکسی)...)به بغل آن پریده

سام عربده زنان میگوید:چراا ززودتررر از حالت ارواح درنیمدی😭

شینا:مماههییییی😭😭فکر کردم دیگه نمیبینمتت😭😭😭(چیزی ک انتظار داریم ماهی بگه:نترس حالا عزیزم...من کنارتم،قرار نیست هیچوقت بمیرم،نا سلامتی از نسل دایناسورام😁)

رکسی:دااددااشششیییی!!!

دینی:*زدن با افتابه مسی بر سر ماهی*ای بیشوهر گاو اسکل کردی مارو اینهمه وقت!!!😢

پری:یوهوووو ماهی بووررانیی بررگگششتت!!!

ادامه دارد....

خلاصه میگم😐:

بچه های افی ب دنیا امدند،ماهی برمیگردد، و طبق داستانها:/ همه چی به خوبی و خوشی تموم شدد!!! و به خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردند!!! .-.

ااففسسانهه!!!! سسسامممم!!! بیاید یه اسم برای دوقلی هاتون انتخاب کنید😐یه دخی یه پسر😐

مقصر ما دوتا هم نیستیم😐...نکشیدمون...بای😐😁❌

پ.ن:میدونم چرت بود😐💔

بهی-_-

تو میخوای پست عروسی رو بنویسی نباید به من بگی؟-_-

 

هاااا؟-_-

 

 

عروسی 4

اما نشانه گیری آنها اشتباه درآمددد!!!!

و شینا در بغل گلی فرو رفت و ماهی در نوشیدنی ها!!!

میز کج شده و تمام نوشیدنی ها بر روی ماهی ریخته...

شینا بدون توجه به باعث و بانی آنها به سمت ماهی میدود تا ببیند زنده است یا نه😐

مهی و بهی نیز تصمیم میگیرند زرنگ بازی دربیاورند و از صحنه فرار کنند که ناگهان شینی داد میزند:

خخدااا خخییرررتتونن ندههه😭😭😭 اییی ببممییررییدد😭😭😭 مااههیییی!!!😭😭😭 جااسستتت ففرررنددد 30 درصد ععششققییهههه منننن😭😭😭😭😭😭😭 مااههاااننننن!!!!😭😭😭😭😭ننرروو ازز پپییششممم!!!😭😭😭نررروووو!!😭😭😭😭

مهی و بهی با تعجب به صحنه نگاه میکنند که دکی پری را در بالین مرحوم ماهی میبینند...که سر از تاسف تکتن میدهد و نتایج را اعلام میکند...

پری:متاسفانه...ماهی بورانی...از...از...پیش ما رفته😢😭(با عذر از ماهی که قربانیِ عروسی و مزدوج نشدن سام و افی شد)

همه عزا گرفته و به باعث بانیه آنها نگاه میکنند...

مهی و بهی سریع ب بهانه اینکه میخواهند بروند و سامی و افی را خبر کننپ،از تالار در میروند...

به سمت خانه مل مل میروند....در میزنند...

کسی جواب نمیده...باز در میزنند....

و باز در میزنند....

و محکم تر در میزنند...

باز هیچکی جواب نمیده-.-

ایندفعه محکم لگد میزنند که سام محکم در را باز کرده و نعره میکشد

:چهههه خببرررت-

نعره سام ناتموم میماند،چون لگد مهی به آن خورده و از درد جیغ میزند....

سام:اَاااااااااا*همچو دخترا😂*

بهی با کتاب علومش بر سر وی زده و مهی حرف بهی را بروز میدهد

:ساکت بینم! خجالتم نمیکشی عین دخترا جیغ میزنی=-=

ناگاه چشمان بهی و مهی ب سام میوفتد که....یک تیشرت آن هم برعکس تنش بود به همراه سلواری ک انگار با عجله آن را تنش کرده است...

بهی و مهی میگویند با خود که لابد گرمش شده است دیگر(مثلا اینجا تابستونه&-&)

و بعد بدون اینکه ذره ای منحرف شوند بی مقدمه سام را کنار زده و وارد خونه میشوند

مهی:افی کو؟

سام:.....

مهی و بهی همه جا را دنبال افی میگردند که....

❌توجههههه!!!! این صحنه اشاراتی به منحرفی دارد! و درضمن... مهی و بهی مقصر نیستند!!!!!

❌مقصر نیستننن!!!!

افی را در حالی که با کله زیر پتو بود میابند...

حال وی را جویا میشوند ...

با خود میگویند:چرا باید در این شب تابستانی و گرم وی برود زیر پتو؟

دگر نمیتوانند خود را از منحرف بودن دور نگه دارند... و داد میزند

:شششمااااا دووتااا وقتی ما تو تلاررر ببوودییمم دااششتتییدد کاراییی خاااکک برر سسرییی مییککرررددییددد!!!!!!؟؟؟؟  سسسسااااااممم ببااا بببچممونن چییکااررر کرردییی که صصصداااششمم درررر نمییاددددد!!!!!!؟؟؟؟؟

سام چیزی نمیگوید و موذب میشود....

بهی و مهی شاد هستند و ب کلی قضیه فوت رو یادشون میره و لی لی کنان سام را از اتاق میندازند بیرون و به افی میگویند سریع اماده شود...بعد از 10 دقیقه افث با صچورت خجالت زده ای وارد میشود و مهی و در حال تبریک گفتن و پرسیدن اینکه ایا قراره که عمویی چیزی بشه یا نه است و بهی درگیر اسنپ گرفتنه

خلاصه آخر بخاطر اینکه هیچکدومشون صبر نداشتند یه تاپسی میگیرند😐

میرند سمت تالار....همه عزا دارند...که مهی داد میزند:مممژژژدههه ممژژژدهههه!!!! ققرررااررهه ییهه گوگولییی به جممعمووووننن ببپپییونندهه!!!!!

همه با تعجب به وی مینگرند و بعد افی و سام خجالت زده را نگاه میکنند و قضیه را میفهمند

همه قضیه را فراموش کرده و از شادی جشنی کوچک میگیرند😐💔

دینی و کرسی و پری و محی در اوج شادی در حال قر دادن و لی لی کنان هستند

و شینا و سوگل و... در حال گریه و شادی هستند

آن شب تمام شده و دل افی بدجور درد میکرده....

و بیشتری ها  :   *-* و (≧∇≦)\ و∩( ✧Д✧)∩ وԅ( Ơ∀ Ơԅ✿)❤   هستند!

قسمت بعد:  = چهلم ماهی=

با ما همراه باشید تا دقایقی دگر ک معلوم نیست کی هست😁😇

شارژم...بسی رو به اتمام...و جانم...در خطر زنده ماندن از دست چند نفر:′)

عروسی 3

*فلش بکی کوتاه

زیزی و گلی سرشان باد کرد*

ننه محی تازه مفهمد چه گندی زده است و طنابی که قبلا با ان بقیه را شکنجه میداده را در باتلاق فرو برده و گلی و زیزی را بیرون اورده*

گلی و زیزی همانند =_= به ننه محی مینگرد*

ننه نحی برای جبران لباس های نو به انها میدهند*

و گلی و زیزی همانند لباس ندیده ها جلد را پاره کرده و با👚و👗و👠و👢و👝و👜 مواجه میشوند و قیافه ی انها دقیقا این شکلی ヽ( ★ω★)ノ میشود و هنانند گاو به سمت رختکن میروند

*پایان فلش بک کوتاه

همه میبینند که زیزی خشکش زده است...

و بعد رد نگاه زیزی را دنبال کرده و به سامی و گلی میرسند که....

میرسند که....

*فلش بکی کوتاه تر😐

زیزی در حال عکس گرفتن است که گلی از سرما میلرزد و ناگاه عطسه میکند!

سامی و مریم متوجه حضور افراد شده و سریع از هم جدا شده و به سمت آنها روانه میشوند

زیزی دوربینش را مخفی میکند و سام با عصبانیت به سمت گلی میشتابد

سام:😡😤

گلی:ا..ام...چ..چیزه...م..من...ر...رفع...ز..زح...*قورت*مت..میک...نم...

سام:*یقه گلی را گرفته و آن را در هوا تکان میدهد(عاقا یه سوال😐 یعنی زور سام میرسه؟؟؟:/نه آخه...*همه به وی با عصبانیت نگاه کمرده و وی را از ادامه حرفش منصرف میکنند*هیچ...)

پری همانند جنتلزنان سینی شربت را تعارف میهمانان میکنند*

ولی وقتی به لیلی و مجنون....چیز اشتب شد خر و الاغ...ای داد دوباره اشتب شد....استقلال و پرسپولیس....اهههههه باز اشتب شدددد....اها یادم اومد...وقتی به عروس و دوماد میرسد مهی جهت حرص یک زیر پایی برای پری میگیرد و تمام شربت ها بر روی لباس افی میریزد*

افی با خشم بسیار به مهی و پری مینگرد و داد میزند: ببببببببببببییییییییییییششششششششووووووووورررررررررررااااااااااا گگگگگگگگگننننننننندددددددددد زززززززززدددددددیییییییییددددددددد ببببببببببببهههههههههههه لللللللللللبببببببببااااااااااااسسسسسسسسممممممممممممممم😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡*

پری و مهی شلوارشان را خیس کرداهه و کرسی همانند سوپر زن وارد میشود و به انها شلوار زاپاس میدهد و رو به افی میگوید: به شوهر و بچه ی من کارییییییی نداشتهههههه باشششششششششششش بی شوهرررررررررررررر (ง •̀_•́)ง*

سامی هماند افی گارد میگیرد و زر میزند: مههیییییییی و پرریییییییی گنددد زدیددددد به عروسیموننننن بیشورااااااااا😡😡😡😡😡😡 *خطاب به مهی* وقتی دیگه اهنگای جدید امینم رو بهت نگفتم ادم میشییییییییی😠😠😠😠😠😠😠😠*

مهی همانند دلشکستگان زار میزند: ههههققققق😭😭😭😭....ا...ا...م...ی...ن...ن...م...😭

کرسی که این صحنه را میبیند:

ک:چچچططوووررر ججرررعتتت مییکننییی بباا شششووههررر منن اییننططورییب ررففتاررر کننیی!!!😤💢💢ننففسسسس ککششششش!!!!!

سام ک اینگونه میبیند،میترسد.... و منصرف میگردد....

افسانه باید لباس خود را عوض کند،برای همین سام وی را سوار بر ماشینش کرده و به سمت خانه افی میبرد...(❌توجه!هیچکی خونشون نی!!!!!❌)

❌توجهی دیگر!!این صحنه بسی منحرفی میباشد و مقصرش نه مهی هست و نه بهی!

افی میخواهد لباسش را عوض کند که سام آرام وارد میشود داخل اتاقش....

افی جا میخورد... ولی....

❌توجه!پایان صحنه بسیار کوچک منحرفی مانند!

در تالار عروسی همه انتظار میکشند... ماهی در حال سخن گفتن با گلی است و شینا از دور آنهارا مشاهده میکند...و به عکس هایی که ناخواسته پاره شده اند چشم میدوزد(آخی...ای الهی مهرانا پیش مرگت بشه)

 بهی و مهی که اینگونه میبینند،به یکدیگر اشاره میکنند و میشمارند...

1...2...3....و حرکت!!!

 بهی شینا را هل داده و مهی ماهی را....

اما!!!!....اما!....

هعی...هعی....

اما چی؟:)

شاهد قسمت بعدی باشید! در 7 دقیقه دیگر!!(میدونم هیجانی نی ولی خو...😐...)

عروسی 25 :) 2

دینی دست سوشی را گرفته و بلندش میکند که یهو سوشی تبدیل به ستی و دینی تبدیل به دانبال نبی میشود•-•

گلی از آن زیر که دارد له میشود داد میزند:هوراااا!!!!سستتتننننییییاللللل!!!!(ستایش و دانیال)

دانیال میخواهد بر سر وی بزند که میبیند نه اون جاش خوبه نیازی به رسیدگی نیست😐

ستی به دست های دانیال را میچسبد و وی را نوازش میکند و ارامش میکند دانیال هم محو ستی شده و با وی همراهی میکند(منحرف نشید:///(چون خودم منحرف شدم میگم😂😁😶))

هیچی دگر،در زمانی که همه حواسشان به دانی و ستی بود سامی یواشکی در اتاق پروف رفته و میخواهد لباسش را عوض کند که یادش میوفتد لباسش را جای گذاشته است

به افی زنگ میزند و میگوید که بی زحمت لباس هایش را برایش بیاورد

مل مل لباس های سام را به رختکن میبرد که...

==این صحنه برای افرادی است که موافق عروسی بوده اند==

سامی دست های افی را کشیده و به داخل رختکن برده و همو Kiss  میکنند

دقایقی میگذرد و متاسفانه و خوشبختانه ادامه دارد....

لای درب رختکن باز بوده و سوگل و پارمیس و زیزی دارند میایند تا لباس هایشان را عوض کنند

که متوجه صداهایی میشوند و قایمکی دید میزنند کع افی و سامی را در حال kiss  میبینند

زیزی دوربینش را سریع در میاورد و عکس هایی بسیار زیبا میگیرد

و به پارمیس میگوید کهع برود بقیه را خبر کند

پارمیس فریاد زنان همه جا جار میزند و میگوید آییی ششیپپ گرااننن محللل!!!به بخشش رختتککننن مررااججعههه ففررمااییدددد!!!!

همه اهالی وب سریع خود را میرسانند و زیزی را میبینند که خشکش زده است و با صحنه ای که رو به رو میشوند بدتر خشکشان میزند....

اما...آنها با چه صحنه ای رو به رو میشوند؟؟؟

به استراحتی کوتاه میرویم و بعد از 5 دقیقه دیگر میاییم😄

لطفا نظرات خود را به بخش نظرات با ما درمیان بگذارید😄😄

عروسی 25 :) 2

دینی دست سوشی را گرفته و بلندش میکند که یهو سوشی تبدیل به ستی و دینی تبدیل به دانبال نبی میشود•-•

گلی از آن زیر که دارد له میشود داد میزند:هوراااا!!!!سستتتننننییییاللللل!!!!(ستایش و دانیال)

دانیال میخواهد بر سر وی بزند که میبیند نه اون جاش خوبه نیازی به رسیدگی نیست😐

ستی به دست های دانیال میچسبد و وی را نوازش میکند و ارامش میکند دانیال هم محو ستی شده و با وی همراهی میکند(منحرف نشید:///(چون خودم منحرف شدم میگم😂😁😶))

هیچی دگر،در زمانی که همه حواسشان به دانی و ستی بود سامی یواشکی در اتاق پروف رفته و میخواهد لباسش را عوض کند که یادش میوفتد لباسش را جای گذاشته است

به افی زنگ میزند و میگوید که بی زحمت لباس هایش را برایش بیاورد

مل مل لباس های سام را به رختکن میبرد که...

==این صحنه برای افرادی است که موافق عروسی بوده اند==

سامی دست های افی را کشیده و به داخل رختکن برده و همو Kiss  میکنند

دقایقی میگذرد و متاسفانه و خوشبختانه ادامه دارد....

لای درب رختکن باز بوده و سوگل و پارمیس و زیزی دارند میایند تا لباس هایشان را عوض کنند

که متوجه صداهایی میشوند و قایمکی دید میزنند کع افی و سامی را در حال kiss  میبینند

زیزی دوربینش را سریع در میاورد و عکس هایی بسیار زیبا میگیرد

و به پارمیس میگوید کهع برود بقیه را خبر کند

پارمیس فریاد زنان همه جا جار میزند و میگوید آییی ششیپپ گرااننن محللل!!!به بخشش رختتککننن مررااججعههه ففررمااییدددد!!!!

همه اهالی وب سریع خود را میرسانند و زیزی را میبینند که خشکش زده است و با صحنه ای که رو به رو میشوند بدتر خشکشان میزند....

اما...آنها با چه صحنه ای رو به رو میشوند؟؟؟

به استراحتی کوتاه میرویم و بعد از 5 دقیقه دیگر میاییم😄

لطفا نظرات خود را به بخش نظرات با ما درمیان بگذارید😄😄😄